هشتاد و ششمین / هشتاد و هفتمین (86 و 87) جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم! - بهرام رحمانی هشتاد و ششمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم!
بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com
هشتاد و ششمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم بهمشارکت در اعدامهای تابستان 1367، دوشنبه 5 اردیبشهت 1401-25 آوریل 2022، در دادگاه جرایم جنگی استکهلم - سوئد، با شهادت پروفسور پیام اخوان به عنوان کارشناس - شاهد برگزار شد.
پیام اخوان از طریق ویدئو از تورنتو - کانادا در این دادگاه شهادت داد. وی در توضیح فعالیتهایش گفت که وکیل حقوق بشر و محقق دانشگاه است و سالها مشاور مخصوص دادستانها در دادگاه لاهه بوده است.
بخش نخست شهادت پیام اخوان به تشریح نحوه شکلگیری دادگاه مردمی بینالمللی تریبونال ایران در سال 2012 اختصاص داشت. وی به دادگاه توضیح داد که در سال 2011-2012 از سوی تنی چند از مادران خاوران از جمله خانواده بهکیش و همچنین بابک عماد در یک تماس تلفنی برای بررسی ابعاد کشتار و اعدام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 دعوت به همکاری شد. این دعوت بر اساس تجارب او در مورد پروندههای مربوط به «جنایت علیه بشریت» به عمل آمد.
پیام اخوان، قبلا مشاور حقوقی دفتر دادستان دادگاه بینالمللی کیفری یوگسلاوی سابق در لاهه و مشاور ویژه دادگاه کیفری بینالمللی رواندا بود. وی بهعنوان مشاور حقوقی در پروندههای دیوان بینالمللی دادگستری، دیوان کیفری بین المللی، دادگاه اروپایی حقوق بشر و دادگاههای عالی کانادا و آمریکا فعالیت کرده است.
ابتدا توماس ساندر، رییس دادگاه به پیام اخوان خوشآمد گفت و برای وی توضیح داد که دادستانها بازپرسی از او را انجام خواهند داد و در مورد قوانین حقوقی ایران و واکنش حکومت ایران در واکنش با مخالفین سیاسی و همچنین همکاری او با دادگاه ایران تریبونال پرسش و پاسخ صورت خواهد گرفت.
قاضی ساندر توضیح داد که علاوه بر دادستانها دیگر دستاندردرکاران حقوقی حاضر در دادگاه هم ممکن است از پیام اخوان سوال داشته باشند.
قبل از شروع جلسه رییس دادگاه از پیام اخوان خواست تا سوگند شهادت یاد کند و به ویتوضیح داد پس از این سوگند چه بار حقوقی بر دوش خواهد داشت.
کارولینا ویسلاندر، دادستان بازپرسی از پیام اخوان را آغاز کرد و ابتدا از وی خواست تا در مورد سوابق کاری خودش توضیح بدهد و این کارشناس در پاسخ گفت:
«من در حال حاضر پروفسور حقوق بشر هستم و همچنین محقق دانشگاه تورنتو هستم. من یکی از اعضای دادگاه جنایی لاهه بودم و مشاور ویژه بودم آنها برای دادستانها در این دادگاه بینالمللی، و همچنین قبلا هم باز مشاور حقوقی ویژهای برای دادستانها برای دادگاه جنایی یوگسلاوی بودم.»
دادستان: چی شد که جزو دست اندرکارهای ایران تریبونال شدید؟
پیام اخوان: «با من تماس گرفته شد از طرف خانوادههای قربانیان دهه 80، از سالهای 2010 تا 2011 تماس گرفتند تا ببینیم آیا میتوانیم با هم در این زمینه تلاش کنیم، چون من تجربه داشتیم بهعنوان کارشناس در سازمان ملل در مورد جنایت علیه بشریت و حقوق بشر. سال 2004 نیز در مرکز اسناد ایران شرکت داشتم، بنابراین با توجه به تجربیاتم با من بهعنوان متخصص تماس گرفتند.»
دادستان: چه کسانی مشخص با شما تماس گرفتند؟
پیام اخوان: «الان یادم نیست، 10 سال گذشته، اما چندین نفر با من تماس گرفتند. مادران خاوران بودند… این جمعی از مادرها هستند که فرزندانشان را در سال 1988 در جریان اعدامهای دستهجمعی از دست دادند، مثلا خانواده بهکیش. آقای بابک عماد هم با من تماس گرفت. بنابراین اشخاص مختلفی تماس گرفتند.»
دادستان: این تماسها منجر به چی شد؟
پیام اخوان: «آنها به من گفتند که هدفشان این است که یک تریبونال برای گرفتن حق و حقوق مردم باشد تشکیل شود که قابل اعتماد و باور کردن باشد که حقایق سال 1988 را نشان بدهد و جمعآوری کردم یک گروه کاری در سطح جهانی که بتوانند رسیدگی به این امور را پیش ببرند.»
دادستان: پس اینگونه ایران تریبونال تشکیل شد؟ مراحل را برای ما توضیح بدهید.
پیام اخوان: «بله یک کمیته مدیریت وجود داشت، و رییس آنهم جان بری کوپر بود و دیگران هم بودند که سئوال از آنها پرسیده شد که گروهی از دادستانها را تشکیل بدهند. همچنین این گروه مدیریت افرادی را بهعنوان قاضی و نماینده انتخاب میکرد، چون این پروسه دو مرحله بود. مرحله اول این بود که یک کمیسیون حقیقتیابی تشکیل شود، مرحله دوم این بود که بیشتر در قسمت حقوقی و امور حقوقی بود…»
دادستان: این کمیسیون حقیقتیابی ظاهرا در لندن تشکیل شده، چگونه انجام گرفت؟
پیام اخوان: «اولینبار ژوئن 2012 بود مرکز بینالمللی صلح بود که به مدت ۵ روز بازپرسی انجام میشد، 75 شاهد شهادت خودشان را بیان کردند. 17 نفر از آنها از طریق اسکایپ بود و بقیه حضوری.»
دادستان: شاهدها چه اشخاصی بودند؟
پیام اخوان: «38 نفر زندانیان سیاسی بودند که جان به در برده بودند و بقیه اعضای خانواده اعدامشدهها بودند و قبل از اینکه در بازپرسی شرکت بکنند همگی کتبی شهادت خودشان را نوشته بودند و افراد این کمیسیون همه اینها را از قبل خوانده بودند و هدف از این بازپرسی تایید و تثبیت حقیقت بود.»
دادستان: این 75 نفر چگونه و توسط چه کسانی انتخاب شدند؟
پیام اخوان: «یک گروهی بود که داوطلبانه این کار را انجام دادند و با این گروه قربانیان تماس گرفتند. همچنین نمایندههایی وجود داشت برای گروههای سیاسی و ملیتهای مختلف. همچنین وجود داشت در آن زمان کسانی که در زندان بودند و نمایندگانی داشتند که متعلق به مجاهدین و فدائیان که یک گروه چپ هستند و حزب توده که آن هم چپگرا است. همچنین گروههای سیاسی کوچکتر از اینها. کمیته به زمان قبلتر نگاه کرد و اتفاقاتی که در دهه ۸۰ افتاده بود، از جمله در مورد اقلیتهای کُرد و عرب.»
دادستان: تمام ۷۵ نفری که بازپرسی شدند، آیا همه آنها بازماندگان بودند یا اعضای خانواده بازماندگان سال ۱۹۸۸ بودند؟
پیام اخوان: «بله درست است، همه آنها…»
دادستان: این شهادتنامههای کتبی که تحویل کمیسیون حقیقتیابی داده شد چه مدارک زمینهای بودند؟
پیام اخوان: «ما یک گروه کوچک داشتیم که داوطلبان حقوقدان بودند و رئیس آنها حمید صبی یک وکیل از لندن است و همچنین دو وکیل انگلیسی و این شهادتنامهها را طرف آنها یادداشت و جمعآوری شد و معرفی شد به کمیسیون.»
دادستان: نتیجه کمیسیون چی شد؟
پیام اخوان: «جولای 2012 اینها یک گزارش تهیه کردند. من مختصر چند نفر از این نمایندهها را اسم میبریم، رئیس آنجا کاپریفورم بود و کانادایی بود و گزارشگر سازمان ملل در زمینه حقوق بشر در ایران، کسانی دیگری هم بودند از جمله ویلیام شیمیرز که یک پروفسور مشهور در زمینه حقوق بشر و حقوق بینالملل بود. یک حقوقدان دیگر هم به اسم امبر لی از طرف عفو بینالملل بود که به همه این اتفاقات آشنایی داشت. با توجه به تمام تجربیات این افراد این 75 پرونده تشکیل شد و آنها در جولای 2012 این گزارش را جمعاوری کردند و نتایج خودشان را نوشتند.»
دادستان: مرحله دوم در لاهه بود درست است؟
پیام اخوان: «بله اکتبر 2012 در لاهه جلسه شفاهی در مورد این مسائل برگزار شد و این گزارشی که این کمسیون تهیه کرده بود یکی از مدارک و اسنادی بود که معرفی شد. ما آنجا 19 شاهد دیگر هم داشتیم که در مجموع تقریبا 100 شاهد میشود. این جلسه در یک قصر در لاهه بود که نزدیک دادگاه بینالمللی بود و 6 قاضی برجسته حضور داشتند، یکی از آنها تیو لاو اسمش است که یکی از دادگاههای آفریقای جنوبی است و سمت رئیس اینجا را داشت. من رییس گروه دادستانها بودم، در این گروه یک وکیل بسیار مشهور انگلیسی هم بود به اسم جفری نایس، همکار من و رییس تریبونال یوگوسلاوی هم بود. در پایان هم یک نامهای به سفارت جمهوری اسلامی فرستادیم ولی هیچوقت شرکت نکردند.»
دادستان: نتیجه کار تریبونال در نهایت چی شد؟
پیام اخوان: «قضاوت داخلی وجود داشت و گزارش کاملی در سال 2013 منتشر شد و حکم هم 250 صفحه است. آن زمان اینگونه بود که در سال 1988 حکومت اسلامی ایران جرمهای سنگین سواستفادهها از قدرت را برای جنایت علیه بشریت انجام داده بود و تعداد زیادی اعدام شدند در زندانها بهخاطر ایدههای مذهبی یا سیاسیشان و این اعدام گروهی آنها از طرف بالاترین رهبر طی دستوری به نام فتوا صادر شد. سپس یک هیات مرگی وجود داشته که به زندانهای مختلف میرفتند و تصمیم میگرفتند چه کسانی باید اعدام شوند. در خاتمه مشخص شد که این جرم جنایت علیه بشریت است…»
دادستان: در مورد شهادت اشخاص چی نوشته شد؟
پیام اخوان: «تمرکز ما روی قدرت و مسئولیت دولت بود، اما چندین نفر هم اسامی آنها برده شد بهعنوان مسئولیت شخصی و کسانی که اشکارا اسم آنها برده شد که در فتوای خمینی نوشته شده بود، نیری، مرتضی اشراقی، ابراهیم رئیسی، که الان رییس جمهوری جمهوری اسلامی است، همچنین اسم مصطفی پورمحمدی که از طرف وزارت اطلاعات بود آورده شد. البته اینها اسمهایی بود که خیلی زیاد تکرار میشد، ولی ما اسامی دیگر هم شنیدیم.»
دادستان: گفتی ایران تریبونال تشکیل شدند برای بازماندگان بود، آنها در کمیسیون حقیقتیابی مسئولیت داشتند. آیا تو و همکارانت برداشتتان این بود که این تاثیر گذاشته روی امکانات شما که بهعنوان حقوقدان بی طرف و بیغرض کار کنید؟
پیام اخوان: «همانطور که من قبلا گفتم ما 100 تا شاهد داشتیم، صحبت سر این نبود که فقط دو سه نفر باشند که خودشان از قبل به نتایجی رسیده باشند که روی قضاوت ما تاثیر گذاشته باشد. شاهدها بسیار عقاید متفاوت داشتند، مخصوصا از لحاظ سیاسی و بهعنوان شخص با تجربهای که وکیل هستیم و قاضی میدانیم روند کار باید چگونه باشد تا آدم بتواند به نتیجه برسد که آیا باورکردنی است یا نه و اینکه چهقدرها حرفها با هم جور است و جزئیات، تاریخ، روز، اشخاص و غیره. در کل همه اینها را که کنار هم گذاشتیم ما به یک الگوی خاص رسیدیم که وجود داشت، این را هم اضافه کنم که در مورد این الگو که گفتم در مورد زندان اوین در تهران و گوهردشت در کرج بوده. و همزمان اسناد و مدارکی وجود داشت که شبیه همین اتفاق در تمام کشور اتفاق افتاده است.»
دادستان: آیا امکانات این را داشتی که قضاوت شخصی بکنی که این افراد شهادتشان درست است؟
پیام اخوان: «بله داشتم. به نظر من این شاهدها حقیقت را میگفتند و تراما داشتند و دچار بحران روحی شده بودند و آنها توصیف میکردند؛ شکنجهها و تجاوزها و بازجوییها و همچنین روشهای خاص شکنجه دادن و سوالاتی که از طرف هیات مرگ از این زندانیان پرسیده میشد. همچنین این روشی که انتخاب میکردند چه اشخاصی برای اعدام برده شوند و این جزئیات بود که من را قانع کرد و جزئیات بدون تناقض بود. مخصوصا در میان این همه از شاهدین. علاوه بر این کلی مستندات و شواهد دیگری هم موجود است، از جمله تمام مستنداتی که سازمان ملل در گزارشهای خود رد کرده بود و رنالدو که اهل ال سالوادور بود که این را نوشته بود و در سال 1989 گزارشی نوشته بود که اسامی هزاران نفر را نوشته بود که همان موقع اعدام شدند و این گزارش حتی در محتویاتش نامه وجود دارد، مستنداتی که از طرف آیتالله منتظری جانشین خمینی نوشته شده که مخالف اعدامها بوده است. مهمتر از همه این مدارک و اسناد فتوای خمینی بود…»
دادستان: در مورد همین فتوا، آیا گروه خاصی بود که این فتوا شامل حالشان میشد؟
پیام اخوان: «این فتوا به احتمال 28 جولای صادر شده است و نوشته شده منافقین که همه میدانستند که آنها منظورشان سازمان مجاهدین بود که آن زمان در درگیریهای مسلحانه دخالت داشت در جنگ بین ایران و عراق، و این برخلاف قطعنامه 598 سازمان ملل بود که صادر شده بود، رابطه نزدیکی بین فتوای خمینی و این حمله مسلحانه وجود داشت. ادعا شده که یک فتوای دوم هم وجود دارد، میگویند کپی آن وجود دارد ولی من فکر نمیکنم در دسترس باشد که در رابطه با اعدام چپگراهاست که مسلمان نبودند، به آنها هم میگویند مرتد، یعنی کسی که خدا را باور ندارد.»
دادستان: پس اینگونه فهمیدیم که تو رابطهای بین این فتوا و اعدامها پیدا کردی و فاز آخر جنگ ایران و عراق؟
پیام اخوان: «بله، اما کمی پیچیدهتر است. خیلی اشخاص بودند که برای جرایم سبک مثل شرکت در اعتراضها یا اعلامیه پخش کردن بازداشت شدند، آنها مجازات شدند بهخاطر کارهای مجاهدین دیگر که حمله کرده بودند، یعنی این مجازات یک مجازات دستهجمعی بودند.»
دادستان: تو میدانی تابستان 1988 چند نفر اعدام شدند؟
پیام اخوان: «طبق گفته آیتالله منتظری بین 2800 تا 3800 نفر اعدام شدند، دیگران ولی ارقام بالاتری گفتهاند. اما چون دولت همکاری نمیکرد و انکار میکرد این کار را اطلاعات دقیق بهدست آوردن سخت بود، مخصوصا مناطقی که خارج از ایران بود.»
دادستان: نظر دولت ایران درباره دادگاه ایران تریبونال چی بود؟
پیام اخوان: «چیزی که جالب است این است که کار ایران تریبونال بسیار مورد توجه رسانهها قرار گرفت و بالاخره در آخر رسانههای جمهوری اسلامی ایران اعتراف کردند به کار تریبونال. سایتی وجود دارد به نام برهان که آنجا در مورد این اعدامها صحبت کردن و استدلالشان این است که آنها جزو دشمنان بودند و آنجا ادعا شد که میتوان زندانیها را بدون دادگاه اعدام کرد و بعد از جنگ این بود که پسر آیتالله منتظری یک فایل صوتی پخش کرد که منتظری به هیات مرگ میگوید این کار شما اشتباه تاریخی است. اینها بعد از 25 سال انکار رژیم نقطه پایان گذاشت.»
دادستان: تو در مورد مقالهای که در سایت برهان نوشته شده صحبت کردی. شما این مقاله را به پلیس هم داده بودید، برای ما بگویید این وبسایت چیست و چه کسی مسئولش است؟
پیام اخوان: «البته این مقاله متعلق به اکتبر 2013 است و یک نفر از کمیته حقوق بشر و انستیتوی راهبردی آن را نوشته. منظور این است که همه رسانهها توسط ایران کاملا کنترل میشوند و آنجا اصلا رسانه آزاد وجود ندارد.»
دادستان: یعنی حکومت ایران این مقاله را منتشر کرده است؟
پیام اخوان: «من میگویم نظر و سیاست کلی آنها را منعکس میکند و اضافه کنم که بعد از اینکه این جنایات افشا شد این اعضای هیات مرگ حتی به مقامهای خیلی بالا ارتقا پیدا کردند. مثلا پورمحمدی یک قاضی ارشد شد، نیری معاون قاضی دیوان عالی کشور شد، ابراهیم رئیسی هم ریئس قوه قضاییه شد و الان هم که رییس جمهور است. یعنی خطمشی حکومت این است به کسانی که این جنایت را کردهاند مقام بدهد.»
دادستان: پس بعد از کار ایران تریبونال نظر حکومت ایران این بود که اتفاق افتاده اعدامها ولی طبق حقوق اسلامی درست عمل کردند؟
پیام اخوان: «بله درست است.»
دادستان: نظر شما در مورد سیستم قضایی ایران چیست؟ این کارها معادل سیستم قضایی ایران بوده این اعدامها؟
پیام اخوان: «من باید کمی توضیح بدهم، از زمانی که خمینی به ایران برگشت در فوریه 1979 بلافاصله دادگاههای انقلاب را تاسیس و برپا کرد، بعد اعدامهای سیستماتیک بر اساس جرمهای اسلامی خیلی پیش پاافتاده و مبهم شروع شد، مثل مبازره با خدا یا همان محارب. دادگاههای انقلاب که هنوز هم دارند کار میکنند با قانون اساسی مطابقت ندارند، اینها مشهورند که نمیگذارند کسی از خود دفاع کند و بابت هیچ به اعدام محکوم میکنند، تازه کمیته مرگ از آنها هم بدتر بود، آنها که روند و فرایند حقوقی و قضایی نداشتند، تفتیش عقاید مذهبی بوده. شما الان تاریخ اروپا را نگاه کنید، تفتیش عقاید در اسپانیا دقیقا همین کار را کردند. از زندانی سئوال میشدآیا مذهبی هستی، مسلمان هستی یا نه و همین سئوال تعیین میکرد زنده بمانند یا اعدام شوند. نمیتوانیم بگوییم هیات مرگ بخشی از سیستم قضایی ایران بوده است.»
دادستان بعدی مارتینا وینسلو از پیام اخوان پرسید: اینجا صحبت شد که نمیتوانستید خارج از تهران در مورد اعدامها اطلاعات بهدست آورید، و گفتید بعد از این نوار صوتی(منتظری) اقرار کردند که اتفاقاتی افتاده است، چرا به نظر شما حکومت ایران آماده نبود بگوید ما اعدام کردیم؟ علتش چی بود؟
پیام اخوان: «سئوال خوبی است، چون ایران خیلی از اعدامها در دهه شصت را انکار نکرد، فرض من بر این است که (این اقدامهای وحشتناک با هیچ معیار حقوق بشری همخوانی نداشت) و افکار عمومی قبول نمیکرد که به خاطر یک جرم کوچک کسی را اعدام کنند. این انتقام دستهجمعی و در خفا بود، اینها اجساد را یواشکی و شبانه خاک کردند و اجازه نداند کسی سوگواری کند.»
دادستان: شما گفتید حکومت ایران توجیه کرد چرا این اعدامها را انجام داده است، بعضا اینها رفته بودند طرف دشمن پس باید اعدام شوند، همچنین شما گفتید در زمان جنگ زندانیان را میشود بدون دادگاهی اعدام کرد، سئوال من این است که طبق آگاهی شما چهطوری حکومت این اعدامها را توجیه کرد؟ اعدام آدمهایی که در زندان بودند و نرفته بودند از سمت دشمن بجنگند را چگونه توجیه کردند؟
پیام اخوان: «من میتوانم از روی وبسایت برهان بخوانم و شما کاملا متوجه میشوید.»
دادستان: نه متاسفانه دادگاههای سوئد قبول نمیکنند از حافظهات بگو.
رییس دادگاه گفت که این مقاله سایت برهان در پرونده وجود دارد و توسط هیات دادگاه مطالعه شده است.
پیام اخوان: «جواب ساده این است که ارتباطی داده شد بین زندانیان سیاسی و عقیدتی و نیروهایی که در درگیری نظامی شرکت کرده بودند و اینگونه میخواستند اعدامهای دسته جمعی را توجیه کنند و در واقع ما اصلا لازم نیست مقاله برهان را بخوانیم، خود فتوای اصلی خمینی در مورد همین است و مشخصا گفته شده این گروه در مقاومت مسلحانه شرکت کردند پس باید اعدام شوند.»
دادستان: پس اینکه حکومت ایران بهتدریج به این اعدامها اقرار کرد نظرشان در مورد فتوا چه بود؟
پیام اخوان: «بهنظر من در منظر عمومی خیلی موضعشان عوض نشده، هیچکس الان در حکومت نمیگوید که این جنایت علیه حقوق بشر است، میگویند حقوق بشر ربطی به این ندارد، حکومت به سادگی توجیه کرده که آنها این کارها را انجام دادند ما هم اعدام کردیم.»
دادستان: وقتی میخواستند اعدامها را توجیه کنند از فتوا هم حرف زدند؟ طبق برداشت تو آیا میتوانی بگویی که دولت ایران قبول کرده که این فتوا صادر شده؟
پیام اخوان: «بله فکر کنم در حال حاضر اینگونه است، البته نسبت به این که رسانهها صدای دولت هستند الان میگویند.»
دادستان: درباره مقاله وبسایت برهان هم صحبت کردی، گفتی که این مقاله از طرف کسی نوشته شده در انستیتوی راهبردی فعال بوده، آیا تو میدانی این انستیتو ربطی به حکومت ایران دارد؟
پیام اخوان: «من اطلاعات خاصی در این مورد ندارم، اما همه میدانند در ایران آزادی رسانهها نیست و همه چیز تحت کنترل است.
پس از این پاسخ سئوالهای دادستانها به پایان رسید و سپس کنت لوئیس، یکی از وکلای مشاور خود را معرفی و از پیام اخوان سوال کرد:
«من وکیل مجاهدین خلق هستم، در این دادرسی خیلی در مورد درگیری مسلحانه صحبت کردیم، از درگیری مسلحانه بینالمللی و غیر بینالمللی و تا جایی که من فهمیدم شما به درگیری بینالمللی مسلحانه اشاره کردی؛ درست است؟»
پیام اخوان: «وقتی از جنگ ایران و عراق صحبت میکنیم بله بینالمللی بود.»
کنت لوئیس: کارشناسهای زیادی اینجا گفتند بین حکومت اسلامی و مجاهدین هم بینالمللی محسوب میشود و هم محلی. شما با این ایده که درگیری محلی و بینالمللی به موازات هم در جریان بوده موافقت دارید؟
پیام اخوان: «با تشکر از سئوال شما، اگر بخواهم(بیطرفانه) پاسخ شما را بدهم بله؛ به موازات هم درگیری بینالمللی در جریان بود و هم غیر بینالمللی، ولی باید اعتراف کنم من در این دادگاه زیاد روی آن تحقیق نکردهام تا بینالمللی بودن یا محلی بودن آن را در نظر بگیرم.»
قاضی به کنت لوئیس تذکر داد که این موضوع بحث این جلسه نبوده و آن را مطرح نکند.
کنت لوئیس: من الان متن جلویم نیست، اما یادم میآید دادستانها ارتباط بین این اعدامها و درگیری بینالمللی و محلی را مطرح کردند.
رییس دادگاه گفت ارتباط وجود دارد اما ماهیت بینالمللی نداشته است و شاهد هم گفت در این مورد نمیتواند موضعگیری کند.
کنت لوئیس گفت نتوانسته سئوالش را تکمیل کند و ادامه داد: شما گفتید در فتوا و توجیه رسانههای ایران در فتوا اعدامها را با درگیری مسلحانه توجیه کردهاند، وقتی خودت را معرفی کردی گفتی مشاور حقوقی تریبونال یوگسلاوی بودید، در آن قضیه یوگسلاوی اول درگیری مسلحانه بینالمللی شد که بعدا بهصورت غیر بینالمللی ادامه پیدا کرد. ما در اینجا از عرف حقوق بینالمللی را در جلسات دادرسی صحبت کردیم، از طرف دادستانها ادله اثباتی خیلی جامعی در این زمینه ارائه نشده است، در سال 1988 چه قوانینی برای این شرایط وجود داشته است؟
پیام اخوان: «همانطور که میدانید ماده 3 کنواسیون ژنو از سال 1949 به درگیری غیر بینالمللی اشاره میکند. سال 1986 که دادگاه نیکاراگوئه برگزار شد که باید حداقل استاندارد رفتار با اسرا و مردم باید رعایت شود و سال 1995 هم مسئولیت شخصی در رفتار غیرانسانی با اسرا و مردم در دادگاه یوگسلاوی تصریح شده است.»
کنت لوئیس: پس به باور شما الان گفتید چون فتوا اعدامها را به جنگ بینالمللی ایران و عراق و نبرد مجاهدین و ایران که محلی بوده ارتباط میداد، حداقل حقوق بشر بر اساس قوانین بینالملل برای زندانیان و اسرا و مردم رعایت میشد، درست است؟
پیام اخوان: «تا جایی که ارتباط اساسی بین درگیری مسلحانه و زندانیان وجود داشته باید آنها حفاظت میشدند. از طرف دیگر بسیاری از اشخاصی که زندانی شده بودند جرمهای خیلی کوچکی انجام داده بودند که مجازات شدند، و بنابراین سئوال سر این است که تا چه حدی رابطه بین این دو تا دیدگاه وجود دارد و در این قسمت من آماده نیستم که بیشتر اظهارنظر کنم. یک مسئله دیگر هم هست، یک اصل عمومی وجود دارد و آن این اصل حقوق بشر ارجحیت دارد و باید اعمال بشود در جاهایی که رزمنده نیستند و یک قاعده کلی وجود دارد که میگوید حقوق بشر باید بسیار عمیق و گسترده باشد و نباید هیچ کجا بر خلاف آن رفتار کرد… آشکار است که فتوا بسیار مهم بوده.»
کنت لوئیس گفت دیگر سئوالی ندارد و دیگر وکلای مشاور و وکلای مدافع حمید نوری نیز گفتند که هیچ سئوالی ندارند، بنابراین جلسه هشتادوششمین دادگاه حمید نوری به پایان رسید و قاضی از پیام اخوان به دلیل حضورش در این دادگاه تشکر کرد.
توماس ساندر، قاضی دادگاه در پایان جلسه امروز اعلام کرد که وکلای مدافع متهم دیشب دیروقت مدارک جدیدی را برای دفاع از موکل خود به دادگاه تسلیم کردهاند. قاضی گفت که وکلای متهم میتوانند در زمان مقرر شده این مدارک را در دادگاه مطرح کنند.
این سخن قاضی باعث اعتراض شديد کنت لوئیس، وکیل تعدادی از شاکیان اعضاء سازمان مجاهدین خلق شد. این وکیل اعلام کرد که با توجه به زمان اندک باقی مانده وکلای مشاور شاکیان، دادستانها و کلا دادگاه وقت کافی و لازم برای بررسی این مدارک ندارد. او درخواست کرد که دادگاه در صورت مطرح شدن این مدارک از سوی موکلان متهم به وکلای مدافع شاکیان و کارشناسان نیز وقت برای به چالش کشیدن این مدارک و توضیحات اضافی را بدهد.
قاضی در نهايت عقبنشینی نمود و قبول کرد که تصمیم در اینباره را پس از مشورت با دیگران مقامات دادگاه و وکلا به روزهای بعد موکول کند.
دادگاه حمید نوری جلسات پایانی خود را میگذراند. جلسات این هفته دادگاه طبق برنامه از قبل اعلام شده به دادستانها و چهار وکیل مشاور شاکیان پرونده اختصاص یافته است.
در جلسه بعدی که فردا سهشنبه برگزار خواهد شد، دادستانها با ارائه و توضیح کامل کیفرخواست نهایی، درخواست مجازات حمید نوری، متهم پرونده را از دادگاه بهطور رسمی اعلام خواهند کرد.
جلسات بعدی دادگاه در این هفته به چهار وکیل مشاور شاکیان پرونده اختصاص دارد تا آخرین دفاعیات خود را نسبت به موکلینشان در دادگاه ارائه دهند و به نمایندگی از شاکیان درخواست مجازات متهم را رسما عنوان کنند.
دو جلسه پایانی دادگاه در هفته آینده نیز به متهم و وکلای او اختصاص دارد تا آخرین دفاعیهها را ایراد اعلام کنند و از دادگاه بخواهند تا حکم بیگناهی متهم را صادر کند.
هشتاد و هفتمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم!
بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com
هشتاد و هفتمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم بهمشارکت در اعدامهای تابستان 1367، سهشنبه 6 اردیبشهت 1401-26 آوریل 2022، در دادگاه جرایم جنگی استکهلم - سوئد، برگزار شد.
قاضی و دادستانهای پرونده در این جلسه از دادگاه اعلام کردند که به مرحله دفاعیه نهایی و جلسات دادرسی حمید نوری رسیدهاند.
دو دادستان این پرونده در این جلسه، گزارشی کامل از ادعاهای خود و پاسخ به دفاعیات حمید نوری در جلسات پیشین دادند.
این دادستانها با استناد به گزارشهای وزارت خارجه سوئد، گزارش سازمان ملل و سازمان عفو بینالملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران استدلال کردند، این گزارشها، ادعای دادستانها مبنی بر تضمین نشدن حقوق و حقوق شهروندان ایران را تایید میکند.
ساختار سیاسی و قضایی در ایران، از جمله مواردی بود که دادستانها در این دادگاه به آن اشاره کرده و گفتند، سیستم قضایی ایران به گونهای ایجاد شده تا بتواند همه را تحت کنترل داشته باشد.
این دادستانها با ارائه برآوردی از رفتار حمید نوری در طول جلسات دادگاه تصریح کردند، رفتار و خط و مشی متهم، همان رفتاری است که حکومت اسلامی ایران آن را اجرا میکند.
به گفته دادستانها، اظهارات شاکیان و شاهدان در این دادگاه، «تصویر واضحی از ساختار و فجایعی که در مدتی کوتاه در زندان گوهردشت انجام شد را ترسیم میکند.»
در این پرونده حدود 40 شاکی و 60 شاهد که در تابستان سال 1367 هجری شمسی در زندان گوهردشت محبوس بودند، حضور دارند.
در آغاز جلسه امروز، قاضی توماس ساندر، رییس دادگاه گفت:
«ما به آخرین مرحله جلسات دادرسی رسیدیم و درباره احوالهای شخصی صحبت خواهیم کرد. یادآوری میکنم به همه افرادی که اینجا هستند تا سرعتشان را تنظیم کنند؛ با توجه به اینکه ترجمه همزمان انجام میشود. امروز درباره احوالهای شخصی حمید نوری صحبت میکنیم. اینکه او قبلا جرمی مرتکب نشده، سوءپیشینه ندارد و پروندهاش سفید است. در مورد اوضاع و احوال شخصیاش در تمام بازجوییهایش خیلی عمیق وارد شدیم اما برای اطمینان اگر وکیلان مدافع سئوالی دارند میتوانند بپرسند.»
وکیل مدافع نوری: نه، چیزی نیست که بخواهیم اضافه کنیم. اوضاع و احوال شخصی حمید نوری معلوم است و از منظر حقوقی و اجتماعی به اندازه کافی تحقیق انجام شده و گفته شده و ما سئوالی نداریم.
قاضی ساندر: بسیار خوب! پس برویم سراغ دادستانها. آیا سئوال تکمیلی دارید که بخواهید بپرسید؟
دادستان: نه! ممنون.
قاضی: وکیلان مشاور؟
- نه! مرسی.
قاضی توماس ساندر: عالی! پس یادداشت میکنیم که این مرحله انجام شد. پس برویم برسیم به دفاعیه نهایی دادستانها. بفرمایید! رشته کلام را میسپاریم به دست شما.
دادستان ها اعلام کردند که تصاویری برای پخش کردن دارند و خواستند که تصاویر روی پردههای نمایش دادگاه بیایند. در ادامه، یکی از دو دادستان پرونده حمید نوری گفت:
«ما به مرحله دفاعیه نهایی خودمان رسیدهایم... دادستانها باید سعی کنند خلاصهای از این پرونده را بهشکل قابل فهم توضیح دهند. ما این را درست کردهایم و نوشتهایم. در این نوشته ابتدا درباره اعدامهای سال 1367 که ما ادعا میکنیم رخ دادهاند صحبت میشود. بعد از آن میرویم سراغ اشخاصی که در لیست A و C اعدام شدهاند؛ طبق ادعای ما. سئوال بعدی این است که آیا شخص متهم، حمید نوری، همان شخص است که مورد نظر است؟ کسی که همه به او میگویند حمید عباسی و آیا حمید نوری در اعدامهای دستهجمعی شرکت داشته است؟ بعد میرسیم به آنالیز حقوقی و بعد هم خیلی کوتاه و مختصر دلایلی که چرا متهم باید در بازداشت باشد را میگوییم و بعد هم مجازاتی را که به نظر ما درست است، پیشنهاد میکنیم. همچنین میخواهیم یادآوری کنیم که در این پرونده از بسیاری از افراد بازجویی و بازپرسی شده است و با وجود اینکه همه این افراد الان در این دادگاه نیستند، ما اسامیشان را در این دفاعیه میگوییم و یادآوری میکنیم. … از لحاظ کاری هم ما کاری نمیتوانیم بکنیم جز اینکه خلاصهای از اظهارات آنها را بیان کنیم. اولین بحث ما درباره اعدامهای سال 1988 در ایران است. آیا این اعدامها اتفاق افتادهاند؟ این سئوال اول است؟»
دادستان در ادامه در پاسخ به همین سئوال که از سوی خودش مطرح شد، گفت:
«... اول به اعتراض کلی وکیلان مدافع حمید نوری در این مورد بپردازیم. آنها در این مورد تا جایی که ما متوجه شدیم یک اعتراض کلی دارند و چیزی را که ما بهعنوان اعدامهای دستهجمعی مطرح میکنیم، آنها میگویند اصلا اتفاق نیفتاده است بلکه یک داستان ساختگی است و اصلا اعدامهای سال 1367 وجود نداشته. یکی دیگر از اعتراضهای وکیلان مدافع حتی استفاده از این کلمات بوده: اعدامهای ادعایی. در جلساتی که داشتیم این موضوع بررسی شد و توضیحی که دادند این بود که اعدامهای انجام شده درست بوده و طبق قوانین بر مبنای اینکه افراد اعدام شده در جبهه جنگ بودهاند و وقتی که مجاهدین به ایران حمله کردهاند این افراد کشته شدهاند. -طبق ادعای وکیلان مدافع متهم. اما آیا این اعدامها در جبهه جنگ رخ داده یا در زندان؟ هفته گذشته یک توضیح جدید داده شده؛ آنطور که ما فهمیدیم، با توجه به حرفی که رییسجمهوری کنونی ایران، ابراهیم رئیسی زده. تم و موضوع صحبت این بوده که آیا این اعدامها رخ داده و او هم گفته اشخاصی بودهاند که حکم اعدام داشتهاند و در دیوان عالی کشور بررسی شده اما به اجرا گذاشته نشده بودند. … حالا قبل از اینکه ادامه بدهیم و بررسی کنیم اعتراض حمید نوری را به این موضوع، میخواهیم آن قسمتهایی را که بهنظر ما مهم است مطرح بکنیم.»
دادستان در ادامه گفت:
«ایران همانطور که حکومت اسلامی اسلامی آن را رهبری میکند، یک کشور بسته است و مسلما جرمهایی آنجا رخ داده … شخص متهم هم از آنجا میآید و تابعیتش هم ایرانی است. اینها اهمیت دارد بر تاثیراتی که بهشکلهای مختلف بر این پرونده گذاشته شده. ما با توجه به وضعیت ایران در حال حاضر، توضیح دادهایم وضعیت حقوق بشر را بر مبنای گزارشهای وزارت امور خارجه. گزارشهایی هم بر اساس گزارشهای سازمان ملل و سازمان عفو بینالملل تهیه کردهایم که وضعیت حقوق بشر در ایران را توضیح میدهند. در کل میخواهیم بگوییم که این گزارشها ادعاهای ما را در مورد تامین و تضمین نشدن حق و حقوق افراد در ایران تایید میکنند. اما برگردیم به موضوع اتهامی و جایی که این جرمها رخ داده. راجع به قبل از انقلاب صحبت میکنیم. در دادگاه، شاکیان و شاهدان صحبت کردند درباره جامعه ایران که تبدیل شده است به یک حکومت اسلامی تندرو. قبل از انقلاب سال 1979 در ایران، قانون مجازات ایران در سال 1926 تحت تاثیر قوانین حقوقی بلژیک و فرانسه تصویب شده و بعد آن را با شرایط ایران وفق دادهاند. بعد یک جریان استفاده از خشونت را میبینیم برای اینکه فرد را مجبور کنند اعتراف کند. … همچنین متخصصان ما میگویند که باید شرایط کنترل شدید در ایران حاکم میشده تا بتوانند همه را تحت کنترل داشته باشند. این کنترل از طریق سیستم قضایی و همینطور فضاهای آموزشی اعمال شده است. پس در دادگاه انقلاب شیوه دادرسی عوض شد و مبانی قانونی هم تغییر کردند و شریعت اساس قانون شد. در میان رهبران هم سیستمی برای کنترل نیاز بود و یک شکلی ایجاد شد که میتوان از آن با عنوان ناودانی نام برد که در آن همه از بالا تا پایین تحت کنترل هستند. این روی مردم در ایران اعمال شد و خمینی که آمد، یک قدرت استبدادی داشت. جرمهایی در مورد خدا، فساد روی زمین و … تعریف شدند که همینها عملا ابزار کنترل جامعه شدند. قبل از انقلاب اصولی در ایران بود در مورد حق و حقوق دولت و حق و حقوق بشر و میشود مقایسه کرد آن را و گفت که حدودی از دموکراسی وجود داشته است اما بعد که قانون اساسی را تغییر دادند، به عقب برگشتند و حلقه را بر مردم ایران تنگتر کردند...»
دادستان در ادامه گفت که ایران هیچ علاقهای به کمک کردن در مورد پرونده حمید نوری نداشته در حالی که اکثر کشورها در چنین شرایطی کمک میکنند اما علاقه زیادی به آن نشان داده شده و افرادی از حکومت ایران در جلسات شرکت کردهاند و تمام جریان دادرسی را دیدهاند:
«ما کاملا آگاه هستیم اشخاصی که اینجا آمدهاند و شهادت دادهاند، نمیخواستند اسامی اشخاص دیگر را که در ایران زندگی میکنند، بگویند. ما به این نتیجه رسیدیم که حمید نوری در صحبتهای خودش هم حتی برمیگردد و با حکومت حرف میزند. اسامی افراد را میآورد و میگوید جواب میدهد به دروغگوهایی که علیه مردم ایران ظلم میکنند. بر اساس گفتههای او میتوان به این نتیجه رسید که خطمشی و روش عمل او همان چیزی است که حکومت ایران اجرا میکند و تکمیلتر هم شده و توسعه پیدا کرده است.»
دادستان در ادامه درباره صادق بودن حمید نوری نسبت به حکومت ایران گفت:
«او بعد از انقلاب و در سال 61 رفته و از دادگاه انقلاب درخواست کار کرده است. این دادگاه قرارش بر سرکوب ضد انقلاب بوده و خود او هم علاقهاش را نشان داده بوده است به این موضوع. او میخواسته این حکومت را سر پا نگه دارد و از همان اول هم این کار را کرده.»
دادستان سپس درباره استفاده حمید نوری از کلمات و اصطلاحات تحقیرکننده برای افراد و گروههای مخالف جمهوری اسلامی صحبت کرد. او گفت:
«متهم در جریان دادرسی چندین بار از این واژهها استفاده کرد و مثلا گفت منافقین، یا گروهک که هم دید خود او را نشان میدهد و هم دید رژیم ایران را.»
دادستان گفت با توجه به اینکه متهم، حمید نوری، در زندان هم با این افراد بوده، چنین مواضعی تصویر موجود و کار را بدتر هم میکند:
«... حالا برویم سراغ اعدامهای دستهجمعی که ما میگوییم اتفاق افتاده است. فتوا یا حکمی صادر شده که به هر حال از نظر حقوقی الزامآور بوده و خمینی را ربط میدهد به این اعدامها. فتوا این بوده که مجاهدین را اعدام بکنند. اسامی برخی اشخاص هم آمده است. ما در ادامه فقط از کلمه فتوا استفاده میکنیم چون از این کلمه استفاده شده و مفهومش هم برای همه آشکار شده است. حمید نوری وقتی حرفهایش را شروع کرد اعتراض کرد و گفت که اصلا فتوایی وجود نداشته و یک نامه بوده. از نظر حقوقی و قانونی هم گفت که این نامه تاثیری نداشته و به درد نمیخورده است اما بعدا اطلاعاتی داده شد که میتوانیم استدلال کنیم دستوری صادر شده از طرف خمینی برای کنترل و مهار کردن زندانها و زندانیان و آنهایی که حکمشان را نتوانسته بودند اجرا کنند. یعنی ما الان نمیدانیم که او قبول دارد فتوایی وجود دارد یا نه. به غیر از این اشاره مستقیم به فتوا که نوشته است تمام هواداران مجاهدین اگر هنوز سر موضع خودشان هستند اعدام شوند، ما باید جزییاتی را برای فهم موضوع مطرح کنیم. آیتالله خمینی برداشتش این بوده که تمام افرادی که زمانی «طرفدار منافقین» یعنی مجاهدین بودهاند باید به مرگ محکوم بشوند چون دشمن اسلام هستند و دشمن اسلام بایستی بلافاصله از بین برده شود. از آن روشهایی هم که ضروری است باید استفاده شود تا این مجازاتها هرچه سریعتر انجام شوند. اسم او هست، مهر او هم هست اما تاریخ ندارد. بهنظر میرسد روز 28 جولای سال 1988 صادر شده باشد که نزدیک به همان حمله فروغ جاویدان است که در مقابلش عملیات مرصاد انجام شده است؛ 26 تا 31 جولای سال 1988. ما نمیدانیم که آیا این فتوا از طرف حکومت پخش شده است یا نه. جفری رابرتسون گفته است که این یک فتوای مخفی بوده. عفو بینالملل هم درباره آن صحبت کرده است. اولین باری که درباره این فتوا صحبت شده بیرون از حکومت و در ماه مارس سال 1989 بوده است. در آن زمان سه نامه علنی شدهاند که از طرف آیتالله منتظری فرستاده شده برای خمینی و برای اعضای هیات مرگ. علیحسین(منظور حسینعلی منتظری) که قرار بوده است بعد از مرگ خمینی جانشین او بشود، انتقاد سخت و آشکاری میکند به محتویات این فتوا. سال 2000 هم این پخش میشود با و در کتاب خاطرات آیتالله منتظری. قبلا هم درباره این نامهها صحبت کردهایم اما کوتاه و مختصر و مفید اگر بگوییم استدعا میکند از خمینی و اعضای هیات مرگ تا آگاه بشوند که این غیرمنطقیست که این همه زندانی اعدام بشوند و چگونه میخواهند این مسأله را بر اساس حقوق قضایی ایران توجیه کنند. او این جریان را محکوم میکند و عقاید خودش را میگوید و سعی میکند جلوی این دستور یا فتوا را بگیرد. این را در خاطرات خودش هم توضیح داده و ما در صحبت با کارشناسانی که داشتیم موضوع را بررسی کردیم. این را هم اضافه کنم که 18 نفر از طرفداران منتظری هم در اعدامهای سال 88 اعدام شدند و بعد هم میدانیم که خمینی هم دیگر با منتظری مشکل پیدا کرد و او را کنار گذاشت. در آگوست سال 2016 پسر او فایل صوتی یک جلسه در تاریخ 14 آگوست سال 1988 را منتشر کرد که کالمهایست میان حسینعلی منتظری و اعضای هیات مرگ. در این فایل صوتی میشنویم اعضای هیات که نام یگدیگر را هم به زبان میآورند، از عملکرد خود در مورد اعدامهای گروهی و دستهجمعی در زندانهای اوین و گوهردشت دفاع میکنند. کارشناسانی که صحبتهایشان را شنیدیم و همگی اطلاعات دقیقی در مورد ایران دارند، این فتوا را تایید کردند و جای شک و شبههای نمیماند که خمینی نویسنده این فتوا بوده و خیلی هم صدق میکرده؛ صدق مطلق. کتبی هم که بوده است. هیچکس از طرف حکومت آن را زیر سئوال نبرده که اصلا وجود داشته یا نه، بلکه همه میدانستند وجود دارد و آن را مخفی نگه داشتند تا بعد از تمام شدنِ اعدامهای دستهجمعی. همانطور که قبلا گفتم منتظری هم مستقیم به خمینی اعتراض کرد و هم به اعضای هیات مرگ. با وجود این اجرای این فتوا متوقف نمیشود و از آن پیروی میکنند و به این ترتیب چندین هزار نفر در چند هفته به دستور حکومت ایران اعدام میشوند. هدفشان هم این بود که مسلما این به گوش کسی نرسد. در مورد موج دوم اعدامها اما هنوز نامشخص است که آیا فتوایی وجود داشته یا نه. و اینها طرفداران سازمانهای مختلف چپگرا بودند اما سند کتبی در مورد دستور اعدام آنان وجود ندارد. روزبه پارسی میگوید روند این اعدامها خیلی مشابه موج اول است که فتوا وجود داشته و پس بنابراین -او نتیجه میگیرد- اینجا هم فتوایی وجود داشته.»
دادستان در ادامه بهنظر دیگر کارشناسان از جمله جفری رابرتسون هم اشاره کرد که در جریان جلسات دادگاه مطرح شد و همینطور نظر پیام اخوان که در جلسه قبلی دادگاه از زبان وی شنیده شد.
وی در ادامه گفت:
«پس برای اعدام چپگراها هم تصمیم وجود داشته است. مقالهای هم هست در روزنامه اطلاعات در اول سپتامبر سال 88 که این را تایید میکند. اینجا نوشته شده که آیتالله موسوی اردبیلی، دارنده بالاترین سمت قضایی، دعوت میکند دادگاهها و دادستانها را که واکنش قاطع نشان بدهند به گروههای مرتد چون دشمن خدا هستند. اما با وجود تمام تلاشهای حکومت که میخواست این اعدامها را مخفی نگه دارد، اتفاقاتی که در زندانهای ایران در سال 1988 میافتد به هر حال به گوش جهان میرسد و شنیده میشود. عفو بینالملل و سازمان ملل درباره آن صحبت میکنند و روزبه پارسی میگوید این اتفاق در تاریخ ایران، بزرگترین مخفیکاری است. اما وقتی که دیگر نمیشده این روند را مخفی نگه دارند، صحبتهایی درباره آن کردهاند، از جمله در مقالهای در روزنامه رسالت به تاریخ هفتم دسامبر سال 88. آن زمان بازگو میشود که در جلسهای با رییسجمهور آن دوره، علی خامنهای، این اتفاقات مطرح شده؛ در دیدار او با دانشجویان و آنجا توصیف میشود -کاملا واضح و آشکار- که زندانیان اگر با «منافقین» همکاری کردهاند یا با گروههای دیگر، باید مجازات و اعدام شوند.»
دادستان در ادامه به مقاله دیگری در سال 2013 اشاره کرد و گفت:
«در این مقاله که در «برهان دات آیآر»(زیر نظر دولت) منتشر شده و در بازپرسی از پیام اخوان هم به آن اشاره کردیم، نوشته شده است که در اوایل سال 1367 دشمنان ارتش(در زندانها) وجود داشتهاند. این مطرح شده تا بتوانند موضوع را به هواداران مجاهدین ربط بدهند که در زندانها بودهاند. یعنی این افراد در این مقاله بهعنوان دشمنان ارتش معرفی شدهاند تا اعدام آنها انتقامجویی از سازمان مجاهدین تلقی نشود. به همین دلیل هم بعد این افراد را بهشکل مخفی دفن میکنند. به این ترتیب این اعدامها بهعنوان اعدام افرادی در نظر گرفته شده که در همدستی با دشمن، با ارتش خودی جنگیدهاند.»
دادستان در ادامه درباره پنهانکاری یا آشکارسازی موضوع اعدامها صحبت کرد و پس از ارجاع بهنظر پیام اخوان و روزبه پارسی گفت:
«قوه قضاییه در حال حاضر میگوید این افراد اعدام شدهاند اما اعدام آنها درست و قانونی بوده است. در توضیح اینکه چرا این اعدامها پنهان شدهاند اما تاکید بر این است که این اعدامها بر خلاف قوانین خودشان انجام شده و به همین دلیل چنین ایجاب میکرده است. در آنزمان سیاستمداران عقیدهشان این بوده که درست نیست اگر موضوع اعلام بشود.»
در ادامه این جلسه دادگاه حمید نوری، دادستان گفت:
«وقتی پسر آیتالله منتظری آن فایل صوتی را افشا کرد، فشارهای جدی از سوی حکومت به او وارد شد که چرا این فایل را افشا کرده است. احمد خاتمی، امام جمعه تهران در واکنش به انتشار این فایل صوتی گفت کاری که خمینی در سال 1367-۱۹۸۸ کرد، خدمت بزرگی به اسلام و مردم ایران بوده و کشور را از وجود مجاهدین پاک کرده است. این افراد محارب بودهاند و دشمن خدا که شدیدترین مجازات در قرآن برایشان نوشته شده و اگر این اتفاق نمیافتاده، ایران امروز کشور امنی نبوده است.»
دادستان در ادامه به زندانهایی پرداخت که اعدامها در آنها انجام شده و با ارجاع به صحبتهای وکیلان مدافع حمید نوری که بهنظرات کارشناسی دلجو آبادی استناد کرده بودند گفت:
«گفتند دلجو آبادی بیان کرده اکثر اعدامها در کرج انجام شده که مشمول زندان گوهردشت هم میشود اما مشخص نیست دقیقا در کدام زندان انجام شدهاند. منظور ما دادستانها و ادعای ما این است که این زندان که در کرج است همان زندان گوهردشت بوده که اعدامها در آن انجام شده. در زمان وقوع اعدامها، دو زندان بزرگ در کرج بوده است: یکی قزلحصار و دیگری گوهردشت. کمیته حقیقتیاب ایران تریبونال گفته است زندان قزلحصار در دهه 80 زندانیان سیاسی زیادی داشته است و آنجا زندانیان تحت شکنجه و خشونت قرار گرفتهاند اما اعدامی در این زندان انجام نشده است. آنهایی که اعدام شدهاند از این زندان به زندان اوین منتقل شده بودند در سال 1985. افرادی که ما هم شهادتشان را گرفتیم همین را تعریف کردند. شاکیان تعریف کردند که از قزلحصار به گوهردشت منتقل شدهاند چون در این مدت قزلحصار به زندانی برای زندانیان عادی تبدیل شده است. بنابراین سئوال این است که اعدامها در گوهردشت انجام شده است یا نه؟ ایران تریبونال میگوید که اعدامها در این زندان انجام شده است. در گزارش عفو بینالملل هم به همین نتیجه رسیدهاند. پس اعدامهای جمعی در سال 88 و بهخصوص در زندان گوهردشت اتفاق افتاده است. شهادت شاهدان ما هم این را تایید میکند، به شکلی تراژیک و جامع و اینکه آنان به زحمت از این اعدامها نجات پیدا کردهاند. بخش کوچکی از حرفها هم از سوی خانواده افراد و بازماندگان قربانیان مطرح شد. ما در اینجا 35 شاکی و 26 شاهد داشتیم که یک تصویر واضح از ساختار و فجایعی که در مدتی کوتاه در تابستان 88 در این زندان(گوهردشت) انجام شده برای ما ترسیم کردند. این افراد یا خودشان زندانی بودند یا خویشاوندان زندانیان اعدام شده بودند. ادله اثباتی که ما اینجا داریم وجه مشخصی دارد: افرادی بودهاند که در محل بودهاند و خودشان این موقعیت اعدام جمعی را تجربه کردهاند. هم خودشان و هم همبندیهایشان. برای ما در دادستانی مشخص است که این تجربیات چگونه روی این افراد تاثیر گذاشته است. و این اعدام دستهجمعی و نتایج آن در روایت خویشاوندان قربانیان هم مشهود است. سوگ و غم و اندوهی که در این روایتها عیان است نشان میدهد پدر، پسر یا برادر این افراد در زندان گوهردشت اعدام شدهاند. ما روایتهایی شنیدیم از خویشاوندان که چگونه این افراد را در گورهای دستهجمعی دفن کردهاند. من برمیگردم به آخرین توضیحی که حمید نوری داد درباره اینکه این زندانیان حکم اعدام داشتهاند. او گفت قرار بوده در این حکم تجدیدنظر شود که ما با آنچه در زندان گوهردشت و زندانهای دیگر دیدهایم نمیتوانیم این توجیه را قبول کنیم. در زندان گوهردشت اصلا کسی حکم اعدام نداشته که تبدیل بشود به حبس تعزیری. چنین چیزی نبوده. افرادی که ما از آنها بازپرسی کردیم گفتند کسانی که بالاترین احکام را داشتهاند پیش از شروع اعدامها به زندان اوین برده شدهاند. برای ما توضیح دادند که «ملیکش»ها را هم بردند پیش هیات مرگ که آنها هم اعدام شدند و این درست مخالف توضیح حمید نوری است. ضمنا این هیات مرگ به زندانیان با عنوان هیات عفو معرفی شده بوده و گفته بودند قرار است این هیات بررسی کند که هر زندانی آزاد شود یا همچنان در زندان بماند. یعنی اولین زندانیانی که نزد هیات مرگ رفتند نمیدانستند که جوابهایشان میتواند منجر به اعدامشان شود...»
دادستان در ادامه اظهارات خود گفت که شواهد قوی برای وقوع اعدامها در زندان گوهردشت وجود دارد و برخی کارشناسان که در دادگاه شهادت دادند، زندگیشان را روی این موضوع گذاشتهاند:
«این کارشناسان متفقالقول اذعان کردند که این اعدامهای دستهجمعی انجام شدهاند. هم موج اول و هم موج دوم. همچنین ما ادله کتبی فوقالعاده گستردهای از تاریخ ایران داریم. از سازمان ملل، از سازمانهای غیردولتی از جمله سازمان عفو بینالملل، بنیاد عبدالرحمن برومند، ایران تریبونال و … این اطلاعات موثق هستند و پیش از آنکه ما به اطلاعات مشخص درباره حمید نوری بپردازیم، تاکید میکنم که هیچکس در مورد وقوع این اتفاقات در زندانها از جمله زندان گوهردشت تردیدی ندارد.»
دادستان پرونده حمید نوری در ادامه ارائه ادله کتبی خود گفت:
«ادله کتبی و اثبات شفاهی در مورد اعدامها در زندانهای مختلف ایران هستند اما زندان اوین و زندان گوهردشت در این مورد وضعیت خاص و ویژهای داشتهاند. در این دو زندان شمار بسیار زیادی از زندانیان در مدت خیلی کوتاهی اعدام شدند. ما میتوانیم تمرکز کنیم روی این مسئله که این مورد آنقدر مستند است که عملا ثابت شده است اما تا جایی که ما فهمیدیم حمید نوری خلاف این را ادعا دارد. ما توضیح دادیم که این اعدامها در زندانها رخ داده و باز هم در این مورد توضیح خواهیم داد اما او خیلی یکدنده، تاکید دارد که این اتفاقات نیفتاده و به ما بهعنوان دادستان اعتراض میکند. این خیلی مهم است چون قدم بعدی ما و چیزی که باید بررسی بشود برنامه فردی خود حمید نوری است و زیر علامت سئوال بردن یا باور کردن حرفها و اظهاراتش. حالا برویم به مرحله بعدی که اعتراضات درباره وضعیت فردی اوست. او میگوید سالها در زندان(اوین) کار کرده است و درست در زمان وقوع این اعدامها فاصله گرفته بوده است.(از زندان) این ادعای اوست. چیزی که ما متوجه شدیم این بود -در درجه اول- که حمید نوری گفت او این حمید عباسی نیست که ادعا میشود و شخص دیگریست. اسم دیگری را هم برده و آن شخص هم حمید عباسی است که حمید نوری میگوید خودش او را دیده قبلا؛ در مصاحبهای که انجام شده او هم بوده. غیر از این، حمید نوری میگوید در زندان گوهردشت کار نکرده و غیر از اینکه بین 8 تا 10 دفعه بین سالهای 1364 تا 1372 به این زندان سر زده، در این زندان نبوده است. البته ما میدانیم که اوین و گوهردشت زیر یک شاخه دادگستری هستند. او تمام مدت میگوید در اوین کار کرده است و ما دادستانها هم نمیگوییم در اوین کار نکرده است. بله! مدتی از خدمتش را هم در اوین انجام داده و محل کارش آنجا بوده اما منظور ما این است که از اواخر سال 65 محل واقعی کار او گوهردشت بوده است. این را هم میتوانیم یادآوری کنیم خیلی از افرادی که از پاییز 65 به بعد در اوین بودند دیگر حمید نوری را -در آن مقطع- در اوین ندیدهاند در صورتی که اگر محل کارش آنجا بوده، آن افراد باید او را آنجا میدیدند. حمید نوری میگوید در دوران اعدامها از سال 63 تا زمانی که برود و به ادعای خودش استعفا بدهد، وظایف کاریاش اداری بوده و کارهای زندانیان برای ملاقات، مرخصی و از این قبیل موارد را انجام میداده است.
همچنین اگر کارکنان زندان خطای کاری انجام میدادهاند او به این مورد هم رسیدگی میکرده. حمید نوری میخواهد خود را جوری جلوه بدهد که انگار رفتار بسیار درست و مودبانهای با زندانیان داشته است و حتی میگوید زندانیان مثل افراد خانواده خودش بودهاند و او را هم بسیار دوست میداشتهاند و از او قدردانی میکردهاند. او میگوید نمیتواند آن حمید عباسی مورد نظر باشد و در خاتمه هم گفته است که هنگام وقوع اعدامها در مرخصی(زایمان همسر) بوده و چون دخترش 10 مرداد 67 به دنیا آمده، او بهمدت چهار ماه به مرخصی رفته است. او میگوید که اصلا در محل نبوده است اما ما نتوانستیم در این مورد تاییدیهای بگیریم از جایی. حالا ما نگاه کنیم ببینیم اظهارات حمید نوری باورپذیر است یا نه؟ قبل از اینکه وارد این مسئله بشویم، میخواهیم ببینیم که دیگران چه گفتهاند و او چه گفته. حمید نوری میگوید همه دروغ میگویند و تنها اوست که درست ماجراها را میگوید. او میگوید افرادی که شهادت دادند همگی با هم همکاری میکنند تا او را بیگناه محکوم کنند. نه مدارک کتبی و نه مدارک شفاهی را قبول ندارد و میگوید همه چیز یک توطئه است و او را از ایران کشیدهاند تا محکومش کنند. او توضیح نمیدهد که چرا او را برای چنین ماجرایی انتخاب کردهاند و این مسئله معلوم نیست. اینکه حمید نوری گول خورده یا از طریق گول زدن به اینجا کشیده شده، ما دادستانها این ادعا را زیر علامت سئوال نمیبریم. خیلی از افرادی که اینجا شهادت دادند موفق شدهاند بعدا از ایران خارج بشوند و درباره اتفاقات دهه 80 اطلاعات جمعآوری بکنند. بعد هم خواسته بزرگشان این بوده که افراد شرکت کننده در این ماجرا و کسانی که دست به این اعدامها زدند، محاکمه و محکوم بشوند. یکی از نهادهایی که این کار را کرده ایران تریبونال است. افراد رفتهاند آن را تشکیل دادهاند و تشکر خودشان را هم از سوئد اعلام کردهاند چون دوست داشتهاند به روزی برسند که امروز است. … اکثر قربانیان همین خواسته را داشتهاند و دارند و ما دلیلی نمیبینیم که این افراد بخواهند این کارها را انجام بدهند و خودشان را در معرض سئوال و بازجویی پلیس بگذارند و بعد بهشکل آگاهانه دروغ بگویند تا شخصی بیگناه محکوم بشود برای این ادعاها. برعکس! این روند به این معنیست که 30 سال زحمت و کارشان برای رسیدن به عدالت را ناکام بگذارند. توطئه و اینکه حمید نوری ادعا میکند این اتفاق افتاده و همه این افراد علیه او همکاری کردهاند قابل باور نیست. در روند رسیدگی به این پرونده مشخص شد که بین خود این افراد(شاهدان و شاکیان) هم اختلافات، مشکلات و بعضا درگیریهایی وجود دارد. این را آشکارا در رسانهها نشان دادهاند و به هم نمره منفی میدهند. باز هم طبق برداشت ما این نشان میدهد همکاری بین این افراد عملا غیرممکن بوده است. این افراد عقاید مختلف دارند اما با وجود این بر سر این مسئله اتفاق نظر دارند و میگویند حمید نوری بوده است که این کارها را کرده و در اعدامهای سال 1988 شرکت داشته. ما میگوییم چیزی در این پرونده وجود ندارد که نشان بدهد این افراد رفتهاند با هم ساخت و پاخت کردهاند تا بیایند یک چیز جعلی تعریف کنند؛ در مورد همه اتفاقها. طبق برداشت ما اصلا همه حرفهایشان هم با هم جور نبوده تا بیایند یک تصویر واحد بدهند و یک چیز را تعریف کنند. منظور ما این است که خیلی از حرفهای مطرح شده در مورد حمید نوری از زبان شاهدان متفاوت بوده است و اگر هم شک داشتهاند در مورد موضوعی، آن تردید را بیان کردهاند. کسانی بودهاند که گفتهاند اصلا حمید نوری را بهخاطر نمیآورند. برخی افراد گفتند نمیتوانند بگویند او حمید نوری است و عدهای هم او را بهعنوان حمید نوری شناسایی کردند. وقتی همه اینها را کنار هم بگذاریم، آنوقت اینکه حمید نوری را به دروغ در صحنههای مطرح شده گذاشتهاند و ماجرا را تعریف کردهاند، با عقل جور در نمیآید. افرادی که بازپرسی شدند تعریف کردند که نوری در دادگاه شرکت داشته و در مصاحبه و … در جای دیگری اسم او را نیاوردند. حالا باید بگوییم اولا تمام سیر و مسیر جریان به حمید نوری برنمیگشته و برنمیگردد. اینجا از افراد زیادی نام برده شد که اصلیترین آن ناصریان است و بعد لشکری. این دو نفر را تقریبا همه گفتهاند. بعد بین چیزی که گفته شده و آنچه نوشته شده هم تفاوتهایی وجود داشت(تفاوت در بازپرسی در دادگاه و بازجویی نزد پلیس) که در این مورد اغلب توضیحات قانع کنندهای وجود داشت و ارائه شد؛ مطابق برداشت ما. ما میگوییم این تناقضها هم اتفاقا نشان میدهند که قرار و مداری میان افراد گذاشته نشده بوده. ما قبول داریم که تفاوت وجود داشته است میان گفتههای برخی شاهدان به پلیس و در دادگاه که البته این غیرعادی هم نیست. انحرافات هم معمولا خیلی کوچک و جزیی بوده و اصلا نمیتواند در قضاوت شما تأثیر بگذارد یا اعتماد به این افراد را زیر سئوال ببرد. و در نهایت در خلاصه این قسمت میگوییم چیزی وجود ندارد که نشان دهد این افراد در معرفی حمید نوری بهعنوان ضارب - چنانکه خودش ادعا میکند- دروغ میگویند.»
دادستان در ادامه درباره ادله اثباتی کتبی و گزارشهای انجام شده درباره اعدامهای سال 67 توضیح داد و گفت که روشهای جمعآوری اطلاعات و درستی و اعتبارسنجی آنها مورد تایید است و از سوی سازمانهایی انجام شده است که بهطور جدی در این زمینه کار میکنند و روشها و شیوههای سختگیرانه بر کارشان حاکم است. او گفت که این اسناد کتبی در کنار شهادتها(ادله شفاهی) قرار میگیرند. دادستان در ادامه، گذشت زمان طولانی از وقوع اعدامهای سال 67 را از جمله چالشهای بر سر راه این پرونده اعلام کرد و گفت:
«... برخی شاهدان گفتند بعد از بازجویی پلیس خاطرات برایشان یادآوری شده و دوباره بسیاری از موارد را که حتی در بازجویی پلیس به خاطر نمیآوردهاند، به یاد آوردهاند. این مورد میتواند به عنوان یک مسئله فقدانبرانگیز دیده و ارزیابی شود. اما از سوی دیگر آنچه در ادله کتبی مطرح شده، بعضا بر اساس گزارشهایی بوده که به شکل عمومی منتشر شده و در دسترس همه افراد قرار داشته است. به این ترتیب طبیعیست که اگر کسی به این اسناد و خاطرات مراجعه کند، ممکن است خاطرات خودش را هم بهخاطر بیاورد. اینکه حمید نوری در نوامبر 2019 دستگیر شد، خبر بسیار مهمی برای ایرانیان در تبعید بوده و همه جا پر شده است. بعد هم عکس و تصاویرش در رسانهها و فضای مجازی منتشر شده و همه شاهدان هم تأیید کردند که عکسها و تصاویر حمید نوری را پیش از اینکه برای بازپرسی نزد پلیس بروند، دیدهاند. اوایل تحقیقات مقدماتی، عکس متهم را نشان میدادهاند به شاهدان اما بعد که روشن شده است تصویر پخش شده، دیگر این کار را نکردهاند. این امر تایید میکند که ما اطلاعات مورد نظر خودمان را جمعآوری کردیم و اهمیتی به دیگر اطلاعات و دادهها ندادیم که حتی بعضا مزاحم بودند. یک مشکلی که پیش آمده بود این بود که در نشان دادن تصویر شخص ضارب در «پرونده کوسکا»(124812) مسائلی ایجاد شد و به روند دادرسی ضربه زد اما نمیشود به آن مورد در این دادگاه استناد کرد. آنجا افراد شخص ضارب(متهم) را از قبل میشناختند اما اینجا چنین نبوده و شخص ضارب را از قبل نمیشناختهاند. علاوه بر این، عکسهایی که آنها برخیشان را دیده بودند تحریککننده بوده، به این معنا که مثلا عکس از ضارب گرفته بودند در لباس ارتشی. یعنی چیزی که باعث ارتباط دادن و تداعی معانی بوده است برای آن افراد؛ وقتی که عکسها را میدیدند. اما ما میگوییم در این پرونده وضعیت دیگری حاکم است و مثل آن پرونده نیست. عکسهایی که پخش شدهاند چنین عکسهایی نبودهاند و همچنین وقتی از افراد بازجویی شده که آیا عباسی را میشناسند، او یک چهره شناس بوده است برای این افراد. عکسهای منتشر شده از حمید نوری هم عکسهایی خنثی بودهاند که حالا باز به آن برمیگردیم.»
دادستان در ادامه از عدم امکان انجام تحقیقات مقدماتی در ایران بهعنوان چالش دیگر موجود در این پرونده یاد کرد.
وی سپس در ارتباط با موضوع چشمبند و باورپذیری اظهارات شاهدان صحبت کرد و گفت:
«ما مدام از همه پرسیدیم از کجا میدانند این حمید نوری(حمید عباسی) بوده در محل خاصی که تعریف کردند در حالی که چشمبند داشتند؟ ما میگوییم افرادی که شهادت دادند با توجه بهمدت طولانی استفاده از چشمبند یاد گرفته بودند چگونه از آن استفاده کنند و این هم طبیعی است و با عقل جور در میآید. در اظهارات و شهادتهای خود این افراد هم بعضا به این موضوع اشاره شد و همین توضیح را دادند. یعنی عجیب و غریب نیست دیدن از زیر چشمبند و افراد مختلفی هم این را گفتند و توضیح دادند که با استفاده از چه تکنیکهایی از زیر چشمبند میدیدند.»
دادستان در ادامه و در فراز دیگری از اظهاراتش گفت:
«چندین نفر از کسانی که شهادت دادند هم گفتند بدون اینکه ببینند میدانستهاند حمید نوری بوده است که حرف میزده. یا ناصریان یا … بهنظر ما این هم چیز عجیب و غریبی نیست که افراد از طریق شنیدن یک نفر را بشناسند چون صدای افراد هم منحصر به فرد است و قابل شناسایی. یعنی میشود فرد را با صدایش بهجا آورد و از طریق صدا او را دید.»
دادستان در ادامه به بیان مواضع کارشناسانی پرداخت که در دادگاه درباره حافظه شهادت دادند و بر مبنای شهادت مورد نظرش گفت:
«چنانچه مطرح شد، انسان برای حفظ کردن صورت حافظه خیلی خوبی دارد و این کارکرد انسان است که ما میتوانیم صورتها را خیلی بهتر به یاد بیاوریم؛ نسبت به لباس و سایر چیزهایی که ممکن است در یک نفر ببینیم. به یاد آوردن صورت هم کمرنگ میشود اما دیرتر کمرنگ میشود. ولی شکنجه و ضربه روحی باعث به یاد ماندن بهتر فرد(شکنجهگر) میشود. همچنین افرادی که دچار استرس پس از حادثه میشوند، میخواهند فراموش کنند اما نمیتوانند. یک ریسک هم وجود دارد که آدم جزییات را با هم قاطی و ترکیب کند. حافظه میتواند مخدوش بشود نسبت به مسائل مختلف.»
دادستان در ادامه به پژوهشهایی در همین زمینه اشاره کرد تا رویکرد دادستانی نسبت بهخاطره و یادآوری در این پرونده را بهتر توضیح دهد. او در ادامه گفت:
«در این پرونده ما روایت افرادی را شنیدیم که از دیدههایشان گفتند، همینطور از شنیدههایشان. برخی دیگر هم گفتند که نمیخواهند برگردند به آن دوران و دوست ندارند که بهخاطر بیاورند. چندین نفر هم در پاسخ به اینکه آیا کتابهای همبندیانشان درباره این اعدامها را خواندهاند یا نه، گفتند که دیگر نمیکشند که بخواهند این کتابها را هم بخوانند. آنها گفتند که خودشان آنجا بودهاند و دیگر برای چه باید کتابش را بخوانند؟!»
دادستان در ادامه گفت که شاهدان تلاش کردند تا اطلاعات را در حد توانشان به شکلی دقیق و کامل ارائه کنند تا صحت و سقم آن برای دادگاه قابل قبول و مبنای قضاوت باشد.
در ادامه این جلسه، دادستان دیگر روند بیان ادله را در پیش گرفت اما پیش از آن قاضی توماس ساندر درباره فایل صوتی گفتوگوی آیتالله حسینعلی منتظری با هیات مرگ که از سوی فرزندش احمد منتظری افشا شد سئوال کرد و پرسید که آیا این فایل در مدارک ارائه شده به دادگاه بهشکل دیجیتال وجود دارد و میشود آن را شنید یا نه که دادستان در پاسخ گفت: «یک فایل صوتی در پرونده هست اما این فایل نیست چون به آن استناد نکرده بودیم.»
پس از این پاسخ، رییس دادگاه 15 دقیقه تنفس اعلام کرد.
با آغاز جلسه امروز دادگاه حمید نوری بعد از استراحت که به طرح استدلالهای دادستانها اختصاص داشت، دادستان دیگر به طرح مواضع دادستانی پرداخت و از جمله گفت اینکه در این پرونده تنها نام عدهای از قربانیان اعدامهای سال 67 آمده، به این معنا نیست که از متهم در ارتباط با بقیه قربانیان رفعِ اتهام شده است:
«این افراد تنها بهعنوان نمونه ارائه شدهاند و بسیاری دیگر هستند که نامشان در این لیستها نیامده.»
دادستان سپس به توضیح اسامی ارائه شده بهعنوان ادله اثباتی و نحوه ثبت آنها پرداخت و گفت:
«در مورد برخی از این افراد سند قوی وجود دارد که در زندان گوهردشت بودهاند اما در مورد چند نفر هم اسناد ما ضعیفتر هستند.»
دادستان گفت که اسامی بر اساس موج اول و دوم اعدامها تنظیم شدهاند و همچنین گفت بعد از ششم سپتامبر 1988 دیگر اعدامی رخ نداده است:
«در مقابل نام افراد بعضا تاریخ اعدامشان آمده است اما مشخص نیست که این تاریخ بر چه اساسی و چگونه بهدست آمده است. آیا این تاریخ از سوی مقامها اعلام شده است یا خود خانوادهها بر اساس شواهدی که به دست آوردهاند آن را ثبت کردهاند؟ این را ما نمیدانیم و مشخص نیست که این تاریخها آیا بر اساس اظهارهای شاهدان از جمله کسانی که اینجا آمدند و گفتند برده شدن فردی را برای اعدام در راهروی مرگ دیدهاند بوده یا نه؟ ما میگوییم تلاش این بوده است تا هرچه سریعتر این اعدامها انجام بشود و به همین دلیل وقتی فردی را پیش هیأت مرگ میبردهاند و به اعدامش حکم میکردهاند، احتمالا همان روز اعدام میشده است اما این را نمیتوانیم کاملا مطمئن باشیم. این را هم میدانیم که گاهی زندانیان را به سمت محل اعدام میبردهاند اما بعد در همان سلولهایی قرارشان میدادهاند که درست قبل از محل اعدامها بوده است. این را هم میدانیم که گاهی هم آنها را میبردند به بندهای نزدیک به محل اعدام. یا حتی پیش آمده که فرد را بردهاند به محل اعدام اما باز توانسته از آنجا زنده بیرون بیاید. منظور اینکه وقتی بازماندهها دور هم جمع میشوند تازه متوجه میشوند که چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند. همینطور از طریق جمعآوری ساک افراد پی میبرند به اینکه چه کسانی اعدام شدهاند. اینجا شک آنها تبدیل به یقین میشود. منظور ما این است که مهمترین بخش این اسناد این است: افرادی تا پیش از مقطع اعدامهای سال 67 در زندان گوهردشت بودهاند و پس از آن دیگر وجود نداشتهاند.»
دادستان در بخش دیگری از اظهاراتش گفت:
«از اسامی مجاهدین اعدام شده تنها پنج نام است که در لیست مورد نظر ما نیامده. همچنین در مورد شش زندانی نوشته نشده است که محل اعدامشان گوهردشت بوده است اما اینکه نوشته شده «محل دیگری»، به این معنی نیست که این شخص اعدام نشده یا در گوهردشت نبوده.»
به گفته دادستان، مدارک مستند قوی وجود دارد -کتبی و شفاهی- که نشان میدهند این اشخاص در گوهردشت اعدام شدهاند:
«منظورم این است اینکه گفته بشود این لیستها ارزش اثباتی ندارند اصلا درست نیست و چه بسا ارزش بیشتری هم دارند.»
دادستان در ادامه گفت که علاوه بر لیست ارائه شده از سوی ایران تریبونال، لیست «دلجو آبادی» هم مورد استفاده دادستانها قرار گرفته است که لیست ایرج مصداقی و لیست ارائه شده از سوی مجاهدین را جمعآوری و مقایسه کرده است:
«در این لیست هشت نام کم است که در لیست A هست. در مورد محل اعدام هم سه مورد هست که فرق میکند و در مورد محلِ اعدام نوشته نشده است گوهردشت.»
دادستان در ادامه به اظهارات بازماندگان و خویشاوندان اعدامشدگان صحبت کرد و گفت که این افراد به روشنی در مورد محل اعدام عزیزانشان توضیح دادهاند. وی سپس به مورد مختار شلالوند اشاره کرد و گفت:
«مختار شلالوند بروجردی در مورد برادر خودش، حمزه، صحبت میکند. او میگوید مادرش آخرین بار در اردیبهشت سال 67 در زندان گوهردشت او را دیده است. خودش مدتها قبل از ایران خارج شده است اما بعد به او خبر میدهند که برادرش اعدام شده است و خانواده او رفتهاند و وسایل برادرش را گرفتهاند. وکیلان مدافع حمید نوری در دفاعیات تکمیلی گفتند که مختار شلالوند چندین بار گفته است برادرش در گوهردشت اعدام نشده بلکه در اوین اعدام شده است. در مورد حمزه شلالوند مدارک زیادی وجود دارد که میگویند او از گوهردشت به اوین برده شده و در آنجا اعدام شده است. هم در مدارک ایران تریبونال و هم در لیست محمود رویایی و کتابِ آفتابکاران نوشته شده که حمزه در زندان اوین اعدام شده است. خیلی از افرادی که شهادتشان را شنیدیم تعریف کردند که حمزه درست قبل از اعدامها در ماه ژوئن به اوین منتقل شده و در آنجا اعدام شده. از جمله محمد خدابندهلویی که میگوید با حمزه شلالوند بوده، وقتی که او را بردهاند.»
دادستان در ادامه به مورد محمود میمنت هم اشاره کرد و گفت که اعدام او در زندان گوهردشت تأیید میشود. او در همین زمینه به آثار و خاطرات برخی زندانیان سیاسی دهه 60 از جمله حسین فارسی اشاره کرد و بر مبنای این آثار و همچنین شهادت برخی شاهدان گفت:
«در مورد محمود میمنت همگی این موارد به اعدام شدن او در زندان گوهردشت اشاره دارند.»
دادستان در ادامه نام افراد دیگری را نیز مطرح کرد و در مورد آنان و محل اعدامشان توضیح داد.
دادستان در ادامه درباره خوانده شدن نام حسین برهانی از سوی حمید عباسی برای اعدام توضیح داد و گفت:
«... این عجیب و غریب نیست که عده زیادی از زندانیان نام حسین برهانی را بهخاطر میآورند چون او درست پیش از اعدامها از شهر خودش قزوین به زندان گوهردشت منتقل شده و ثابت شده است که در موجِ اول اعدامها در زندان گوهردشت اعدام شده است.»
دادستان در توضیح خود درباره اسامی مختلف، به اظهارات وکیلان مدافع حمید نوری نظر داشت و گفتههای خود را در پاسخ به تردیدآفرینیهای آنان تنظیم و بیان کرد.
او در فراز دیگری از استدلالهایش در مورد مدارک ارائه شده به دادگاه گفت:
«اسناد و ادله اثباتی گستردهای در مورد اعدامها در زندان گوهردشت جمعآوری شده است که هر گونه شک و شبهه در مورد وقوع این اعدامها را از بین میبرد. ما حتی نرفتهایم که شهادتها را تصحیح کنیم و ادله را ضعیف کنیم. نامها به تکرار و از سوی افراد مختلف آمده است. این در حالیست که -در مورد برخی نامها ادله اثبات شفاهی وجود ندارد اما ادله اثبات کتبی به اندازه کافی قوی هستند و نیازی به ادله اثبات شفاهی نبوده است.»
دادستان در ادامه و در ارتباط با همین موضوع گفت که در این مورد قضاوت را برعهده دادگاه میگذارد. وی سپس نام گروه دیگری از اعدامشدگان را بیان کرد و گفت در مورد آنان ادله اثبات کتبی یا شفاهی گستردهای در دست نیست. وی همچنین در مورد برخی افراد اعدام شده گفت با توجه به فقدان اسناد کتبی و شفاهی، قضاوت در مورد آنان را بر عهده دادگاه میگذارد...
با آغاز دوباره دادگاه حمید نوری در نوبت بعدازظهر، دادستان باز هم بهنام افراد و لیستهای اسامی پرداخت و به ارائه توضیح پرداخت. او در بخشی از اظهاراتش به تردیدها در مورد زمان و محل اعدام حسین حاجیمحسن و عادل طالبی که از سوی وکیلان مدافع متهم مطرح شده است پاسخ داد و تاکید کرد که این دو در زندان گوهردشت اعدام شدهاند. دادستان در ادامه بررسی مدارک اثباتی و بر اساس لیست اسامی، به دیگر زندانیان چپگرا پرداخت و با ذکر نام به شهادتهایی اشاره کرد که اسم افراد اعدام شده در آنها آمده است. از جمله این نامها مجید ایوانی و بیژن بازرگان بود. او در مورد بیژن بازرگان به شهادت لاله بازرگان اشاره کرد و سپس گفت:
«وکیلان مدافع حمید نوری استناد کردند به پاسخ جمهوری اسلامی به سازمان ملل در مورد این زندانی اعدام شده و گفتند که در این پاسخ گفته شده او به خارج از کشور مهاجرت کرده است. اما نمیشود به اطلاعاتی که مقامات جمهوری اسلامی میدهند اعتماد کرد. آنان یک گواهی فوت صادر کردهاند که در آن نوشته شده بیژن بازرگان ششم شهریور 1367 فوت کرده است که این در مورد زمان اعدام او در موج دوم اعدامها صدق میکند. مهدی اصلانی در کتابش نوشته است که بیژن بازرگان در شهریور ماه سال 1367 اعدام شد. او اما محل اعدام را نوشته است. گرچه همین جا هم چندین نفر از شهود ما از بیژن بازرگان و سرنوشت او گفتند. حسین ملکی گفت که بیژن به گوهردشت منتقل شد و بعد فهمیدم که اعدام شده. چون ندیدمش فهمیدم که اعدامش کردند. مجید اتابکی تعریف کرد که بیژن بازرگان به گوهردشت منتقل شده. ابوالقاسم سلیمانیپور گفت که با بیژن بازرگان در بند یک زندان گوهردشت همبند بوده است در سال 1988 و بعد از اینکه تقسیمشان کردهاند دیگر او را ندیده است. روم افشم هم تعریف کرد که با بیژن بازرگان در بند یک بوده و بعد خود او را به بند هفت منتقل کردهاند. او گفت که بعد فهمیده است بیژن اعدام شده. منوچهر پیوند هم تعریف کرد که با بیژن بازرگان در بند هفت بوده است. او گفت اسم بیژن را همراه او خواندند و با هم بردندشان. در اینجا هم مجموعه اسناد و ادلهای که در اختیار داریم نشان میدهند بیژن بازرگان در موج دوم اعدامها در زندان گوهردشت اعدام شده است.»
دادستان سپس به افراد دیگر پرداخت و تاکید کرد که افراد مورد نظرش در زندان گوهردشت اعدام شدهاند. او سپس به مورد محمود علیزاده پرداخت و با شرح سرنوشت این زندانی سیاسی اعدام شده، گفت که اعدام او را در زندان اوین گفتهاند اما روایتهایی هم از اعدامش در زندان گوهردشت وجود دارد:
«... در کدام مهدی اصلانی، آخرین فرصتِ گل، نوشته شده است که محمود علیزاده در شهریور 67 در زندان گوهردشت اعدام شده. مهدی اصلانی در کتاب کلاغ و گل سرخ هم از او اسم میبرد و میگوید که از طریق همبندیها فهمیده است محمود خرداد ماه به گوهردشت آمده است. امیر اطیابی هم تعریف کرده که با محمود در بند یک همبند بوده...»
دادستان پس از تکمیل توضیحاتش درباره لیست نامها و افراد اعدام شده در زندان گوهردشت که در مدارک اثباتی دادستانها آمده است، به بخش بعدی زیر عنوان آخرین دفاع وارد شد. او گفت:
«در این بخش ما میپرسیم آیا حمید نوری همان حمید عباسی است که شهود ما از او نام بردهاند یا نه؟ ما در پاسخ به این سئوال به روایت شهود استناد کردیم که حمید عباسی را در هنگام اعدامها دیدهاند. یکی از افرادی که ما شهادتش را شنیدیم علیرضا امید معاف بود و ما کمی نامطمئن هستیم که فرد مورد نظر او همان فردی باشد که سایر افراد تعریف کردند و ما به نام حمید عباسی او را میشناسیم. ما در اسناد خودمان بحثی را بر مبنای شهادت علیرضا امید معاف قرار ندادیم…. این سئوال که آیا زندانیان چشمبند داشتند یا نداشتند و اینکه آیا از زیر چشمبند میدیدهاند یا نه، سوالی بوده که در کلیه مراحل این پرونده مطرح شده. ما میخواهیم تاکید کنیم که توجه ما به این نکته نیست اما قصد داریم توجه بدهیم که زندانیان در داخل بند چشمبند نداشتهاند و اگر قرار میشده در خارج از بند جایی بروند، معمولا چشمبند داشتهاند. البته برخی موارد استثنایی هم بوده است که شهود و شاکیان در موردشان تعریف کردند. این استثناها که میخواستم به آنها اشاره کنم از این قرارند: مواردی که زندانیان برای هواخوری میرفتهاند، وقتی در مصاحبههای بعد از اعدامها حاضر شدهاند و همینطور در ملاقات با خانوادهها بعد از اعدامها. برخی از افراد هم مثلا اگر به دفتر دادیاری رفتهاند، چشمبندشان را برداشتهاند. ما مبنا را بر آن چیزی قرار دادیم که تعداد زیادی از افراد شاکی و شاهد برایمان تعریف کردند.»
دادستان سپس به برخی افراد اشاره کرد که حمید عباسی(حمید نوری) را در زندان دیدهاند و گفت:
«اولین اشارهای که میخواهم بکنم، کسانی هستند که در فاصله سالهای 1361 تا 1362 مشاهداتی داشتهاند و عباسی را در اوین دیدهاند. این افراد از این قرارند: مجید جمشیدیت، رمضان فتحی، اصغر مهدیزاده، مجید اتابکی، رحمت علی کرمی. این افراد عباسی را بهعنوان یک نگهبان عادی تعریف و توصیف کردند که آنها هر روز با او در تماس بودند. بعضیهایشان گفتند او را در موارد مختلفی دیدهاند، جوان بوده و کمک میکرده به بازجوها تا زندانیان را -به توالت ببرد، زخمیهای شکنجه را ببرد به بهداری یا به هواخوری هدایتشان کند. علیرضا اکبری صفت تعریف کرد: پسرم که اواخر سال 61 به دنیا آمد، من عباسی را اوایل سال 62 در اوین ملاقات کردم. او هم تعریف کرده که عباسی را در مورد پولی هم که از او ضبط کرده بودند ملاقات کرده و همینطور دادن موافقتنامه برای اینکه پسر او بتواند زندان را ترک کند.»
دادستان در ادامه گفت که دو نفر از عباسی در سال 65 و 57 در زندان اوین خاطره دارند: «رحمان درکشیده تعریف کرد که همسایهشان بوده… و مهرزاد دشتبانی هم از ماجرایی گفت در اواخر سال 67 در اوین ...»
دادستان سپس بهخاطرات زندانیان از حمید عباسی(حمید نوری) در زندان گوهردشت در زمان پیش از اعدامها و در فاصله سالهای 65 تا 67 پرداخت و شهادت شاکیان و شاهدان را در این زمینه دوره کرد.
دادستان در ادامه اظهارات خود به ماجرای ورزش عمومی، تونل و اتاق گاز اشاره کرد و گفت: «خیلیها هستند که حمید عباسی را در این موقیت دیدهاند و بهخاطر میآورند، از جمله: ایرج مصداقی، نصرالله مرندی، همایون کاویانی، منوچهر اسحاقی، محمود رویایی، حمید اشتری، … اشرفیان، ابوالقاسم سلیمانپور و محمود خلیلی.»
دادستان به اظهارات اکبر صمدی هم پرداخت و گفت او گفته یک بار وقتی درِ اتاق گاز باز شده، او پشت سر پاسدارها، حمید عباسی را دیده است. همچنین به مواردی از ضرب و جرح از سوی حمید عباسی اشاره شد که باعث آسیب دیدن برگشتناپذیر چشم زندانی شده است.
در ادامه این جلسه، دادستان باز هم به مواردی پرداخت که شاهدان و شاکیان دادگاه حمید نوری در اظهاراتشان به مواجهه با او اشاره کردند. او با ذکر نام هر شاهد، آن بخش از شهادتِ فرد که در ارتباط با مواجهه با حمید عباسی(حمید نوری) بود را مطرح کرد و سپس خواست تا به افرادی بپردازد که پس از اعدامها با حمید عباسی برخورد داشتهاند که رییس دادگاه اعلام کرد قصد اعلام 15 دقیقه تنفس دارد. دادستان با رضایت خاطر از موافقت خود خبر داد و تنفس اعلام شد.
پس از پایان زمان تنفس، دادستان به مواردی اشاره کرد که شاهدان (زندانیان سیاسی دهه 60 و جان به در برده از اعدامهای سال 67) با حمید عباسی(حمید نوری) بعد از اعدامها در زندان گوهردشت برخورد داشتند. او گفت:
«ایرج مصداقی، مسعود اشرف سمنانی، جلالالدین سعیدی، همایون کاویانی، مهدی برجسته گرمرودی، فریدون نجفی آریا، حسن گلزاری، حسین فارسی و رضا شمیرانی کسانی هستند که گفتهاند حمید عباسی(حمید نوری) را دیدهاند که مشغول مصاحبه کردن با زندانیان دیگری بوده است. بهخصوص میخواهم به حرفهای رحمان درکشیده اشاره کنم که از دوران کودکی عباسی را میشناخته است. او تعریف کرد که در این مصاحبهها عباسی مسئول انجام کار بوده است اما در مورد خودش، فردی بهنام رحمانی با او مصاحبه کرده است. رحمان درکشیده ظاهر رحمانی را توصیف کرد و گفت که صورت او گرد بوده و لاغر هم نبوده است. رحمان درکشیده درک کرده بود که گویا آدمها را عوض کردهاند تا او با عباسی(حمید نوری) مواجه نشود و احیانا او را شناسایی نکند. همچنین تعریف کرد در دوران قبل از اینکه او را ببرند برای مصاحبه علاوه بر اینکه از او پرسیدهاند مصاحبه میدهد یا نه، یک سئوال دیگر هم پرسیدهاند و آن سوال این بوده که از همسایههایشان کسی در زندان کار میکند؟ در واقع به گفته رحمان درکشیده، کسی که این سئوال را پرسیده میخواسته ببیند که او حمید عباسی(حمید نوری) را شناسایی کرده است یا نه؟...»
دادستان در ادامه صحبتهایش گفت:
«اتفاقا حمید نوری هم در اظهارات و دفاعیاتش گفت که یک نوبت وارد سالنی شده که در آن مصاحبه میگرفتهاند و او دیده که رحمانی مشغول انجام مصاحبه است. حمید نوری ادعا میکند که رحمانی به او گفته است: امروز میآیی کنار من باشی و مصاحبهها را با هم برویم؟ نوری در دادگاه گفت که مصاحبهها را با او رفته، همراهش شده و کنارش نشسته تا مصاحبههایی با چند نفر انجام بشود. او گفت که خودش مصاحبهای نکرده اما همانجا نشسته بوده است.»
دادستان سپس به موارد دیگری از مواجهه زندانیان با حمید عباسی(حمید نوری) پرداخت و گفت:
«بسیاری از شهود ما تعریف کردند که بعد از اعدامها و پس از دورهای طولانی با خانوادههایشان ملاقات کردند. چند نفر تعریف کردند که عباسی را در آن دوران و در جریان ملاقات دیدهاند. اینکه آیا یک نوبت ملاقات بوده یا چند نوبت، برای ما در دادستانی روشن نیست اما ایرج مصداقی -بهعنوان مثال- تعریف کرده که روز 22 بهمن 1367 در سالروز انقلاب سال 57، خانواده و زندانیان با هم ملاقات کردهاند و عباسی هم در این مورد بهخصوص، آنجا بوده است. به گفته مصداقی، مادر او آنجا و در آن ملاقات حاضر بوده است.»
دادستان در ادامه به روایت افراد دیگری اشاره کرد و گفت که فریدون نجفی آریا همین موقعیت را با عنوان نمایشگاه کتاب تعریف کرد و گفت هنگامی که با خانوادهاش ملاقات داشته، عباسی(حمید نوری) را هم آنجا دیده است. دادستان از دیگر زندانیانی که چنین موضوعی را روایت کردند نام برد و جزییاتی از روایتهایشان را یادآوری کرد. او از جمله به روم افشم اشاره کرد که گفته بود عباسی را روی سن دیده است که مشغول اخطار دادن به خانوادهها بوده و میگفته: اگر بچههایتان «درست نشوند»، اعدامشان میکنیم:
«افشم در ادامه میگوید که در بازگشت از این ملاقات، از رادیو میشنود که فتوا علیه سلمان رشدی صادر شده است. بر این اساس میتوانیم اذعان کنیم که او از نظر تاریخی درست میگوید.»
دادستان سپس به روایت برادران اسحاقی پرداخت که آنها هم گفتهاند هنگام ملاقات با خانواده، عباسی را در محل ملاقات دیدهاند. او در ادامه به روایتها و خاطرات شاهدانی پرداخت که بعدتر و پس از این ماجرا با حمید عباسی(حمید نوری) برخورد داشتهاند. در این بخش دادستان نام شاهدان و شاکیان زیادی را به میان آورد و یکییکی اظهارات آنان درباره مواجهه با عباسی(نوری) را دوره کرد. نام آوردن و اشاره به جزییات روایتهای شاهدان درباره برخورد با حمید عباسی(حمید نوری) تا دقایق پایانی جلسه امروز ادامه داشت و دادستان پس از ذکر این روایتها گفت:
«زندانیان مجبور بودهاند تا بهخاطر بقایشان نام و تصویر عباسی را به ذهن بسپارند و بهخاطر داشته باشند. وقتی او به گوهردشت میآید، زندانیان در مورد او حرف میزنند چون در عمل یکی از مقامهای بالای زندان بوده است. او یکی از سه نفری بوده که بهنوعی اولیای زندان بودهاند و همه شاهدان این را گواهی و تایید کردهاند. عواملی که ذکر شد تاثیرگذار بودهاند بر اینکه شهود بتوانند او را شناسایی کنند. شهود ما گفتند هیچوقت نمیتوانند اولیای زندان را فراموش کنند: «کسانی را که با ما این کارها را کردند هرگز فراموشمان نمیشوند. ما نمیتوانیم آنها را فراموش کنیم. ناصریان، لشکری، عباسی. ما نمیتوانیم ظاهر یا لحن صحبت کردن اینها را فراموش کنیم. نمیکنیم. مجید جمشیدیت گفته که ممکن است یک روز نام دوستانش را فراموش کند اما نام ناصریان، لشکری و حمید عباسی(حمید نوری) را فراموش نخواهد کرد.»
دادستان در ادامه به موضوع توصیف ظاهر حمید عباسی از سوی شاهدان و شاکیان پرداخت و با اشاره به جزییات شهادتها در این مورد توضیح داد. او گفت:
«بر اساس شهادتهای داده شده و صحبت شاهدان درباره ظاهر حمید عباسی(حمید نوری)، هیچ جای تردیدی نمیماند که بتوان او را با کس دیگری اشتباه گرفت.»
دادستان سپس به ادله کتبی برگشت و گفت که مدتها پیش از دستگیر شدن عباسی، نام او در برخی روایتها و کتابها آمده است. او به توضیح در این مورد پرداخت و گفت:
«ایرج مصداقی در سال 2006 این را در خاطراتش نوشته است. او آنجا نام حمید نوری را میآورد بهعنوان شخصی که در زندان خودش را بهعنوان عباسی معرفی میکرده است. طبق برداشت ایرج، او هم از افراد هیات مرگ بوده است. ایرج مصداقی نام عباسی را از منوچهر اسحاقی شنیده بوده که وقتی عباسی او را کتک زده، کارتش افتاده و اسحاقی توانسته اسم روی کارت را بخواند. مصداقی همچنین در خاطراتش -مربوط به سال 2006-، در پانویس نوشته است که وقتی حمید عباسی(حمید نوری) متن را میگوید -در اواسط اعدامها- که با یک نوع شیرینی و جعبهای که داشته، میآید،… این همان حمید نوری است. البته شیوه نوشتن و املایش با چیزی که ما نوشتهایم فرق دارد. در ایران تریبونال هم نام برخی اشخاص -جدای از اعضای هیات مرگ- آمده که یکی از آنها حمید عباسی(حمید نوری) است. از او بهعنوان دستیار دادیار نام برده شده است. همچنین در مقالهای از رحمان درکشیده مربوط به سال 2013(همان هممحلی حمید نوری) توضیح داده شده که عباسی، در پرانتز نوری، دست راست ناصریان بوده است. اینجا رحمان درکشیده حمید عباسی را بهعنوان دادستان زندان معرفی میکند و در پرانتز مینویسد نوری. در سال 2015 هم در کتاب جعفر یعقوبی آمده عباسی نقش فعالی در اعدامهای دستهجمعی داشته و نام اصلیاش هم حمید نوری است. در ماه آگوست 2018 نصرالله مرندی یک سمینار داشته در استکهلم که از طریق لینکهای ویدئویی پخش میشود و به همین دلیل به انگلیسی ترجمه میشود. تم این سمینار، «30 سال پس از اعدامهای 67» است. او به فارسی نام افراد هیات مرگ را میگوید و از حمید عباسی هم نام میبرد. در آن ترجمه انگلیسی اما گفته میشود حمید نوری.»
دادستان در ادامه درباره نقش محوری حمید عباسی در اعدامهای سال 67 توضیح داد و گفت:
«عموم شاهدان در پاسخ به این سئوال که چرا تا پیش از دستگیری حمید نوری نام او را نگفته بودند، گفتهاند اگر فکر میکردهاند که ممکن است یک روز او دستگیر شود، حتما مفصل و مبسوط دربارهاش صحبت میکردهاند و از اتفاقات زندان میگفتهاند.»
او در ادامه گفت که شاهدان اغلب گفتند از مهمترین افراد مورد نظرشان که یا جزو هیات مرگ بودهاند یا از روسای زندان -ناصریان، لشکری و …- نام بردهاند:
«علاوه بر اینها خیلی اسامی دیگر هم بودهاند که مهم بودهاند و در اصل اینها از طرف دولت در ایران ارتقای مقام پیدا کردهاند. حتی یکی از اعضای هیات مرگ الان رییسجمهوری ایران است.»
دادستان در ادامه حمید عباسی(حمید نوری) را یکی از افراد پاییندستی در این ماجرا خواند و گفت:
«در خاتمه باید اضافه کرد کل این اتفاقات مدتها قبل و در حدود 33 سال پیش افتاده است. زمان زیادی گذشته و ما میگوییم این افراد که تعدادشان زیاد است و خاطراتشان را بازگو کردهاند، نوشتهاند، نزد پلیس بازجویی شدهاند و در دادگاه شهادت دادهاند، از نظر عددی زیاد و روایتشان کافی است. این روایتها کاملا قابل اعتماد و اتکا هستند. در پایان این را هم بگویم که وقتی موبایل حمید نوری خاموش شد، در تماسهایش همه قوه قضاییه هستند و او از اسم قدیمی(مستعار) خودش یعنی حمید عباسی استفاده میکند. او در تماسش با اوین میگوید که حمید عباسی است. در تماس با دادگاه کرج هم مینویسد حمید نوری و بعد عباسی را هم مینویسد. … باز هم میبینید .… این هم پیغامیست که برای دیوان عالی کشور نوشته با امضای حمید عباسی.»
دادستان در نهایت برای دادگاه توضیح داد که همه اسناد ارائه شده نشان میدهند حمید نوری همان حمید عباسی است:
«ما میگوییم تحقیقات انجام شده؛ دقیق و کامل. حالا کاملا ثابت شده است که حمید نوری همان حمید عباسی است.»
دادستان به اظهارات خود پایان داد اما دادستان دیگر درباره سئوالی که پیش از ناهار درباره کتابی از ایرج مصداقی شده بوده پاسخ داد.
پس از گفتوگوی کوتاهی درباره یکی از کتابهای ایرج مصداقی و ترجمه انگلیسی آن، قاضی توماس ساندر ختم جلسه امروز دادگاه حمید نوری را اعلام کرد و گفت که جلسه بعدی دادگاه پسفردا -پنجشنبه 28 آوریل 2022 - هشتم اردیبهشت 1400 برگزار میشود.
*
|