آغاز پایان - م. وحیدی (م. صبح)



که هستی
در برابر فردا؟
سایه ای
زیر پای عابران سحرگاه
«دن کیشوت»ی
با شمشیر چوبین
در کارزار تجربه های صبور
رها کن مرا!
تا چشمان صحرایی ام
آب پیدا کنند
و تنم
در نوازش جویبار
حیات گیرد
از جنس تو نیستم
آغازم من
در پایان تو
نه مغلوب معجزه و
خیال
یا ستایشگر
بیهودگی و احتضار
قدمهایت
خیابان را
از شادی وترانه
تهی می کند
نغمه های من
تنپوش عاشقان جوانی ست
که زیر باران
به چلچله های مهاجر
فکر می کنند

نبرد خلق، شماره ۴۶۱، دوشنبه اول اسفند ۱۴۰۱ - ۲۰ فوریه ۲۰۲۳
http://www.iran-nabard.com/N461/sher%202%20461.htm