نشانی غلط می‌دهند، قاتلان فرزندان ما همین جا هستند!/ چرامسئولان کشوری،استانی وشهری، پیرامون آتش سوزی «کمپ ترک اعتیاد لنگرود» اطلاع رسانی درست وشفاف نمی‌کنند؟ - امیرجواهری لنگرودی

نشانی غلط می‌دهند، قاتلان فرزندان ما همین جا هستند!

از فاجعه‌ی شوم و دهشتناک به آتش کشده شدن مرکز ترک اعتیاد یا زندانی که موسوم به موسسه "گام اول رهایی" بود، در صبح جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲ به اینسو تعداد کشته شدگان این جنایت مهیب به ۳۶ نفر رسیده و چهار بیمار دیگر از این حادثه‌ی مرگبار با درصد بالایی سوختگی در بخش ICU مرکز سوانح و سوختگی «بیمارستان ولایت» رشت بستری‌اند.
در قبال افزایش شمار کشته شدگان این آتش سوزی در لنگرود چه کس و کسانی مسئولند و باید پاسخگو باشند؟!
این فاجعه در وضعیت بحران‌زده و بلا تکلیف امروز جامعه‌ی ما، به مثل "گنه کردن آهنگر بلخ و گردن زدن مسگری در شوشتر" را ماند؛ چرا که در شرایطی که مدیران کمپ و مسئولین بهزیستی و انتظامی باید پاسخگو باشند، به جای بیان حقایق امر یعنی وارسی قصور مدیریت مؤسسه "گام اول رهایی" یعنی شخص «محمد حیدری»، و همه‌ی اعوان و انصار چماقدار او و مالک ساختمان و دست‌اندرکاران آن که دم دستند و قابل بازپرسی و سین و جیم، با اعلام عمدی بودن آتش سوزی، به دلیل اختلافات شخصی، مسئولیت جنایت را به عهده‌ی صاف کار ۲۸ ساله‌ای به نام میلاد صادق که (م. ص) معرفی‌اش کردند، انداختند تا در املش گردن زنند و مسئولیت اصلی جنایت که بر عهده‌ی مدیران کمپ نا ایمن است را پاک کنند.
همان طوری‌که شنیدیم مردم نگران، ملتهب و مشوش یعنی اهالی روستاهای چندگانه‌ی لنگرود، کولاک محله کومله، رودسر، املش، شلمان، اطاقور، پاپکیاده، مریدان، ناصر کیاده، چاف، بالا رود پشت و پائین رود پشت، رانکوه، اشکورات رحیم آباد، چاف جیر و غیره یعنی مادران و پدران و کس و کار آنان به منزل پدری صاف کار هجوم بردند که اگر دخالت پلیس برای پراکندن مردم عاصی نبود، ای بسا حادثه‌ی دهشتناک دیگری را در املش شاهد بودیم. البته باید پیگیر بود که عامل این تحریک مردم چه بود این احتمال زیاد است که مدیران با نفوذ کمپ در تحریک و روانه‌کردن مردم به خانه‌ی پدری صادق در املش نقش داشتند.
در جایی از قول آقای محمد تقی آشوبی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی گیلان با تسلیت به مردم گیلان به ویژه مردم لنگرود خواندم: «... در پی این آتش سوزی در همان دقایق نخست کمیته بحران واکنش سریع و پاسخ به بحران تشکیل شد...» که این مدعی خود دارای ابهامات زیادی‌ست!
نخست: آیا تا این لحظه برای "کمیته بحران واکنش سریع" مشخص شد؛ مسئول بحران فراگیر اعتیاد در جامعه کیست؟
دوم: آیا دلیل آتش سوزی (هرچه باشد، عمدی یا تصادفی) در اساس از مسئولیت مدیران و مسئولین اداری کم می‌کند؟ وقتی سادات موسوی، معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور درباره‌ی وضعیت استاندارد بودن فضای کمپ ترک اعتیاد لنگرود می‌گوید: «تیم ارزیابی شامل دادیار و نماینده بهداشت در همین ماه آبان به کمپ مراجعه کرده و ضمن بازدید از کمپ، نکات و توصیه‌های مهمی را به مسئولین کمپ ترک اعتیاد لنگرود داده بودند.» (۱) این مسئله مطرح می‌شود که آن نکات و توصیه‌های مهم چه نکاتی بوده و به چه کسانی به عنوان مسئولین کمپ انتقال دادند و آن‌ها چه غلطی کردند؟ هیچ.
صدها پرسش از این‌دستِ ذهن ما به عنوان شهروندان جامعه و خانواده‌هایی که عزیزان خود را برای گام نخست رهایی، به آن‌جا برده بودند، و آنها را به وضعی فجیع ازدست دادند فرا گرفته و معلوم نیست که پاسخ دست اندرکاران و کارگزاران دولتی و حکومتی چیست؟ ولی چند نکته قابل توجه هست که باید به ان پرداخت.
صورت مسئله واضع و مبرهن است. عامل اصلی اعتیاد ساختار فاسد و ناکارآمد، خود نهادها و کارگزاران حکومت است _ که هست _ و همه‌ی آنانی که با دزدی و رانتخواری‌ و سوءمدیریت و سرکوب،هر امکان آزادیخواهی، کشور را به بن‌بست کشیده و نسل جوان را نا امید و سرخورده رها کردند و جز سرکوب مطالبات مردم هیچ برنامه‌ای ندارند.
به مانند ده‌ها حادثه نکبت باردیگر همچون: "آتش سوزی ساختمان پلاسکو تهران، ویرانی سازه متروپل آبادان و به آتش کشیده عمارت عظیم و تاریخی احمد دریا بیگی در همین محله ما «راه پشته» لنگرود که مردم به آن "پلهِ خونه" می‌گفتند و خاطره این ساختمان عظیم تمامی دوران کودکی ، جوانی ، میان سالی واین سالیان هرلنگرودی را باخود دارد به آتش بکشند و خیل وسیع خانواده های ساکن آنجا را بی خانمان سازند _ آن‌هم درست در روزهایی این عمارت را برای موزه و مرکز مردم‌شناسی لنگرود پیشنهاد داده بودند _ در این میان ، یک درمانده‌ی بی پناه را که به دلیل اعتیاد در آن‌جا زندگی می‌کرد، به عنوان مقصر دستگیر کردند و این ثروت عظیم در برابر چشمان همگان دود شد و دیگر هیچ پیگیری و حاصلی نداشت. حالا به یک‌باره برای آتش سوزی کمپ ترک اعتیاد "اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی شبانه روزی کارآگاهان آگاهی، مأموران پلیس امنیت عمومی و پشتیبانی فنی سربازان گمنام امام زمان برای کشف حقیقت..." به میان کشیده می‌شود پیشتر هم آوردم: «این سربازان گمنام، آنگاه که سوداگران و توزیع کنندگان مواد مخدر جوانان را صید می‌کردند، آن‌گاه که نابسامانی ناشی از سوء مدیریت و اختلاس‌های دزدان حکومتی فقر و فساد و بیکاری را گسترش داده و جوان‌ها را به سوی اعتیاد سوق می‌داد تا اکنون که کار از کار گذشته و زباله‌های آتش بدن‌های فرسوده‌ی فرزندان مردم را سوخته و آن‌ها را خاکستر ساخته، کجا بودند که امروز همچون لاشه‌خوارانی بی‌مقدار بر فضای مه آلود آسمان شهر لنگرود ظاهرشدند؟»که وقیحانه اعلام می‌کنند:«مقصر دستگیر شده... اعترافاتی داشته و مشخص شد شروع آتش‌سوزی با دخالت فرد مذکور بوده...» ملکی، فرمانده انتظامی گیلان در حالی مدعی چنین عملیات پلیسی شده که بالاترین مقام امنیتی استان گیلان، محمد جلایی، معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار، پیش‌تر با اشاره به گزارش آتشنشانی، آتش گرفتن بخاری و سرایت آن به پرده و در نهایت تمامی ساختمان را علت بروز حریق اعلام کرده بود.
در گزارش طولانی سایت اعتماد آنلاین از قول یک منبع مطلع آمده است: ۸ نفر «نورچشمی» ازکمپ فرار کردند، آنها کلید داشتند و افرادی بودند که بهبود یافته بودن ولی توی اتاق مددجوها نمی‌خوابیدند. در این گزارش آمده: «اتاق مددجوها، مثل زندان زیر ۸ دو تا قفل داشت. این ۸ نفر، کلید داشتند و توانستند فرار کنند. حالا همه کسانی که این جزییات رو شنیدند، این سوال را می‌پرسند که شماها که کلید داشتید، چرا آن در لعنتی را باز نکردید و بقیه رو نجات ندادید در حالی که می‌دانستید آن‌ها زنده زنده کباب می‌شوند؟»(۲) هم اوست که اشاره می‌کند: « چطور می‌شود سقف چوبی به سرعت بسوزد مگر آنکه رویش بنزین ریخته باشند.» در حالی‌که یکی از شاهدان در گزارشی که روزنامه ی حکومتی جام جم از این فاجعه منتشر کرده گفته: «سقف کمپ از ایرانیت ساخته شده بود. ما کارمان سقف شیروانی است و وقتی ایرانیت قدیمی حرارت ببیند، چنین آتش‌سوزی ایجاد می‌کند.» (۳)
و در گفت‌وگویی شدیداً ضد نقیض که از قول (م.ص) کارگر جوان ۲۸ ساله‌ای که به عنوان مقصر دستگیر و معرفی شده در رسانه‌ها منتشر شده است، وی می‌گوید: «با یکی از دوستانم در داخل کمپ هماهنگ کرده بودم که آنجا را به آتش بکشیم و باعث فرار افرادی شویم که آنجا بودند... او هم در این آتش‌سوزی جان‌باخت.»
اظهارات ضد و نقیض درباره‌ی فاجعه بیش از پیش ایجاد ابهام می‌کند و پرسش‌هایی را در اذهان عمومی جامعه و به ویژه مردم شریف و سوگوار لنگرود ایجاد کرده است که سر نخ آن نه در گزارشات مغشوش و به فرموده‌ی روزنامه‌های حکومتی که از سخنان مسئولان گرته برداری می‌شود است و نه در اعترافات (م.ص) که حتی هویتش را به روشنی اعلام نکرده‌اند. موضوع را باید در تلاش‌های مدیران کمپ با اعمال نفوذی که به دلیل ارتباط با نماینده‌ی فاسد لنگرود در مجلس پرویز محمدنژاد قاضی‌محله ای دارند، جُست. این مسئله است که مسئولیت آنان را مشخص می‌کند که علی‌رغم اخطارها و هشدارهای مکرر در مکرر خبرنگاران و جوانان مسئول لنگرود ، توانسته بودند فعالیت این کمپ را به شکل غیر قانونی ادامه دهند و بیماران و بستری شدگان را به این نحو به کشتن دهند.
حتی اگر آتش سوزی عمدی باشد و حتی اگر مقصر آن همین صافکاری باشد که فرمانده‌ی انتظامی گیلان مدعی‌ست،بازهم چیزی ازمسئولیت مدیران و صاحبان کمپ و مسئولین نظارت بر آن کم نمی‌کند و با توجه به سابقه‌ی رفتارهای غیر انسانی و خلاف آن باید پاسخگو باشند. اساس وارسی فاجعه سوختن ۳۶ انسان نگهداشته شده درزندان کمپ ترک اعتیاد «گام اول رهایی» لنگرود را باید و باید دراین نگاه حکومتی وحرص و آز سرمایه دارانی جستجو نمود که به قیمت جان جوانان جامعه ما به دنبال سود بیشتر هستند. انسان های شریف وبیگناهی که قبل از سوختن در این ویرانسرای "اول رهایی"، پیشتر زندگی، امیدها و آرزوهایشان بدلیل بازار گشاد و بی در و پیکر بساط اعتیاد ، توسط حکومت ارتجاعی اسلامی سوزانده شده بود.
دنبال قاتل فرزندان سوخته‌تن‌مان در آنور محله‌ی املش نگردیم؛ جانی و جایتکار همین جاست، دروغ می‌گویند که یافتند و گرفتند و خودش هم آنور دنیاست!
andishe.gbg@hotmail.com
یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۱۳ نوامبر ۲۰۲۳
منابع:
۱) سایت گیل خبر، معاون سازمان بهزیستی: به کمپ ترک اعتیاد لنگرود تذکر داده بودیم، بیستم آبان ۱۴۰۲

https://gilkhabar.ir/news/i/491246

۲) سایت اعتماد، روایت یکی از بهبود یافتگان کمپ «گام اول رهایی» از حادثه آتش‌سوزی کمپ ترک اعتیاد: لنگرود۱۸آبان۱۴۰۲
https://www.etemadonline.com/fa/tiny/news-639991

۳) روزنامه جام جم ۱۳ آبان ۱۴۰۲
https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/213419


چرامسئولین کشوری،استانی وشهری، پیرامون آتش سوزی «کمپ ترک اعتیاد لنگرود»اطلاع رسانی درست وشفاف نمی‌کنند؟
ازجمعه دوازدهم آبان ماه تا به امروزعلیرغم اینکه ادعا کردند؛ دست‌اندرکاران کمپ ترک اعتیاد را دستگیرکردند ولی هنوز نامی ازدستگیرشدگان این حادثه برده نشده است. حکومت ازروش انتشارقطره چکانی وانحصاری اخبارکه ظاهراًبه تازگی وبنابرملزومات امنیتی دردستورکار قرارگرفته دراینباره استفاده می‌کند. متاسفانه تا الان بیش از ۳۵ جوان مددجوی این کمپ کشته شدند، آنها که برای ترک اعتیاد رفته بودند، دنیا را برای همیشه ترک کردند و برای همیشه بردل های خانواده وجامعه ما داغ فقدانشان می‌ماند!

خبرهایی که لایه به لایه می‌رسد، آدمی را با انبوه مسایل ناگشوده‌ی این فاجعه‌ی تلخ روبه‌رو می‌سازد، پدریکی ازجانباختگان که نتوانست به‌دلیل حدّت سوختگی، فرزندش را شناسایی کند با بغض گفت: «تاکنون موفق به شناسایی جسد فرزندم نشدم و منتظر نتیجه آزمایشات دی‌ان‌ای هستم» این پدرداغداربه دوستانم گفت:«این‌ جماعت شب‌ها درِ ساختمان را از پشت قفل می‌کردند و کلید را هم دست نگهبانی می‌دادند که از همان افراد بیمار بوده است» گریه امانش نمی‌دهد، فریاد می‌زند: «آخه لامذهب‌ها نگهبان باید سالم باشه تا بتونه کارانجام بده نه اینکه آن را به دست یک بیماربدند» این پدرسوگواربا بغض گفت: «پسرم اعتیاد آن‌جوری نداشت، اما سریک دعوایی ازطرف دادگاه نامه گرفته‌اند که او به کمپ برود وپاسگاه هم درجریان این موضوع بوده است. به پسرم گفتم: بابا جان، من هربارکه برای دیدنت می‌آمدم، دو کیلو شیرینی می‌آوردم. می‌گفت: اصلاً شیرینی ندیدیم. غذا به ما نمی‌دادند. فقط به ما عدس با یک نان لواش می‌دادند. خاطرات جوانم را که توی ذهنم زیر ورومی‌کنم،این‌قدراذیتم می‌کند که ازتلخی آن حرف ها بیشترعذاب می‌کشم تا سوختن پسرم».
فرمانده انتظامی استان گیلان مدعی شده که آتشسوزی عمدی بوده و یکی از فراریان این ماجرا را در نزدیکی‌های رودبار گرفتند که علت آتش زدن کمپ را اختلافات شخصی با مالک کمپ ترک اعتیاد اعلام کرده. جا دارد که دستگاه قضایی به جای عزاداری و راه انداختن سینه زنی نمایشی در خیابان‌ها، برای همدردی با خانواده‌ها، مسئولیت پذیر باشند و اطلاع رسانی درست و دقیق کنند. دوستی بر اساس اطلاعات مقامات امنیتی و گزارش آتشنشانی که در رسانه‌های رسمی منتشر شده تصویر ذهنی‌اش از فاجعه را اینگونه بیان می‌دارد:
«تصور کنیم ساعت ۵ صبح، همه درهوای سرد پائیزدرخوابی عمیق، قطع به یقین نگهبان هم داخل سالن عمومی است وچشمش به‌خواب فرو رفته، هوای شب‌های پائیزی گیلان سرد است. در این هنگام - آنگونه که روایت کرده اند- آتش آرام آرام از دو سویه بالا و پائین ، روبه گستردگی می‌نماید،دود کم کم فضای اتاقی را که حدود ۵۰ نفر در آن خوابیده‌اند را فرامی‌گیرد، به دلیل مصرف داروهای مسکن و آرامبخش هیچ‌کس بیدار نیست، با شعله‌ورشدن آتش چند نفری بیدار می‌شوند، اما دود تمام اتاق را فرا گرفته است، آشوبی برپا می‌شود، "نگهبان" هم بیدار می‌شود، اما در آن فضای ظلمانی و دود و پُر آشوب، جایی را نمی‌بیند، گرما و آتش به جان بچه‌ها رسوخ می‌کند، تاریکی و دود بیشتر و بیشتر، بر برخورد بچه‌ها به یکدیگر عده‌ایی بر زمین روی هم می‌افتند، نگهبان هم که راه خروجی را گم کرده، قادر به پیدا کردنش نبود، کم کم دود اثر خودش را می‌کند و خفگی رخ می‌دهد، حالا دیگر اکثراً بی حال شده‌اند، زبانه‌های آتش به جان بچه‌ها می‌افتد، فقط فریاد آنان شنیده می‌شود و دیگر نفسی و رمقی ندارند. و اینگونه این تراژدی با مرگ ۳۵ تن و سوختگی ۱۵ تن که متأسفانه رو به ازدیاد هستند. شکل می‌گیرد».
باید اضافه کنم اوضاع کمپ‌های ترک اعتیاد همچین گل و بلبل هم نیست. اکثر افرادی را که برای پاک شدن به کمپ انتقال می‌دهند با پای خود و میل اراده‌ی شخصی نمی‌آیند! اکثراً بازداشت شده یا پرونده‌ی انتظامی دارند و پاسگاه محل آنها را راهی کمپ می‌کند که گواهی سلامت بیاورند، برای درمان و به اصطلاح ترک دادنشان جدا از قرص و دارو، گاهی چوب و فلک هم در کار است(۱) در این میان عده‌ایی هستند که از عوامل کمپ کینه به دل می‌گیرند و در صدد انتقام هستند، همین موضوع باعث شده که احتمال تعمدی بودن آتشسوزی هم مطرح شود و علی‌رغم گزارش رسمی آتشناسنی که علت را سرایت آتش بخاری به پرده اعلان کرده، دادستان استان بعد از یک هفته یکباره و بی مقدمه اعلام می‌کند که فاجعه آتشسوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود عمدی است و فرمانده‌ی پلیس هم بلافاصله مدعی می‌شود:عامل آتشسوزی را هم درحین فراردرمسیرشهر رودبار بازداشت کرده است. با چنین فرضی هم بازهیچ چیزی از قصورعوامل اصلی مسئولان این کمپ کم نمی‌کند. کپسول آتش‌نشانی توی دفتر مدیریت بوده است . مسئولینی که از نصب «سنسور دود بی سیم» که قیمتی هم ندارد برای مواقع اضطراری خودداری کردند، باید جواب‌گو باشد. سازمان‌ها نظارتی که به هر دلیل اهمال کردند و آن‌ها که به چنین فرد بی مبالاتی مجوز برپایی کمپ داده‌اند، همه و همه باید بازخواست شوند.
باید اعلام داریم: تاکنون لهیب این آتش افروزی مهیب، دامن حتی یک نفر از مسئولین استانی و شهرستانی را نگرفته و هیچ‌یک از مقامات دورتر این ماجرا مانند بهزیستی کل استان وشهرستان نه تنها اظهارنظرکارشناسی ازآن‌ها دیده نشده بلکه حتی یک عذرخواهی معمول از یکایک خانواده ها هم برای خود واجب ندیدند و تنها به همان «عزای عمومی» نمایشی بسنده کردند که خانواده‌ها و به ویژه مردم شریف و دلنگران لنگرود برایش تره هم خورد نکردند.
مردم خواهان دادرسی هرچه سریع‌تر عوامل این جنایت مرگبار و دست یافتن به حقایق و ابعاد این جنایتند. کافی نیست دستگاه قضایی بگوید: «مدیر این مرکز ترک اعتیاد بازداشت شده است.» این آدم بازداشتی کیست؟ سرش به کجاها وصل بود؟ وقتی بر سر درب کمپ نوشته شد: «تحت نظارت اداره کل بهزیستی استان گیلان» نقش این اداره کل کجا تعریف می‌شود؟
درعوض پاسخ به ابهات موجود، مردم شریف لنگرود می‌گویند: دستگاه قضایی پا به میدان گذاشته و با طرح تعهدات بیمه‌ای، می خواهند به خانواده‌ها پول بدهند تا به زعم خود خانواده‌ها را آرام و ساکت کنند. اینان هنوز مردم نیازمند و مصیبت دیده را نشناخته اند. هیچکس تا داد نبیند، راضی به سکوت نیست، نه با "تزریق پول" و نه با زور!!
اینها مانند پرویز محمدنژاد، عضو مجلس شورای اسلامی از لنگرود که یکشنبه ۱۴ آبان گفت: «خانواده این افراد از اقشار بسیار ضعیف جامعه هستند» با توجه به احتیاج مردم، این بار می‌خواهند با "تزریق" پول جلوی اعتراض خانواده‌های داغدار و مردم سوگوار را بگیرند. باید با صدای بلند گفت: نماینده‌ای که اینگونه "فرمایش" کرده آیا غیر از سوگوار نشان دادن خود درکناررئیس مجلس،چه اقدام عملی کرده است.جزاین است که زمزمه‌هایی ازدخالت او برای جلوگیری ازافشای حقیقت هم به گوش می‌رسد؟ بعبارتی نماینده لنگرود درمجلس ، سعی در حفاظت از بستگان بی مسئولیتش دراین محل مرگ آفرین دارد!
بر پایه‌ی خبرهایی که بر سر زبان‌هاست؛ اسماعیل صادقی نیارکی‌، ریاست کل دادگستری استان گیلان که از قرار ریاست شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان گیلان را نیز به‌عهده دارد و از سری حجت الاسلام‌ها برکشیده‌ی محسنی اژه‌ای رئیس قوه قضاییه است، پا پیش گذاشته، شرکت بیمه را موظف نموده تا حداکثر تعهدات بیمه‌ای را در اسرع وقت در حق خانواده‌ی متوفیان کارسازی کند و گفته: «مسئولان بیمه‌ای در استان و شعبه لنگرود باید خسارت حداکثری به خانواده متوفیان حادثه کمپ ترک اعتیاد لنگرود پرداخت کنند».
مسئولان بیمه هم که دراساس، درباب پرداخت بیمه‌ی حوادث ناخن خشکند، مدعی‌اند که همه‌ی افراد حادثه دیده، تحت بیمه‌ی مسئولیت مدنی نبوده بلکه تعداد اندکی از پذیرش شدگان و کارکنان مشمول بیمه‌اند؛ لذا شرکت بیمه موظف است، تعهدات بیمه‌ای آنها را «کارسازی» نمایند.
وقتی آمار مصرف مواد مخدر و اعتیاد در تمام ایران زیاد است و گرایش به مواد مخدر از سیگار و قلیان شروع می‌شود و در ادامه ده‌ها نوع مواد صنعتی ویرانگر جان و روان را شامل می‌شود و وسعت آن به علت تمرکز جمعیت، فقر، به‌ حاشیه رانده شدن یا دیگر دلایل سیاسی و فرهنگی و خانوادگی، در همه جای ایران خاصه درکلان شهرتهران، البرز،مازندران،گیلان،کرمان وسیستان و بلوچستان و... بیشتر است؛ و میانگین سنی مصرف کنندگان ۱۵ تا شصت و پنج سال است که از این بین ۱۰ درصد معتادان ایران را زنان تشکیل می‌دهند؛ درچنین هنگامه بی سرانجامی، معتاد چگونه به تعهدات بیمه‌ای تن دهد واصلاً به آن اندیشه کند؟ که امروز برای جبران خسارات مادی به خانواده‌های داغدار جوانان جانباخته «کمپ ترک اعتیاد» لنگرود چنین سدی را تعریف می‌کنند؟
تا اینجای کار برایم مشخص شده همان‌طور که تولید و توزیع مواد مخدر به عنوان تجارت کثیف اما پُرسود برای بازار تجاری سودا زدگان سپاهی و بسیجی و قاریان مرگ ارزیابی می‌شود،این مراکز«کمپ ترک اعتیاد» هم نوعی بازار تجارت کثیف برای برپا دارندگانش بمثابه بازاری پُرسود محسوب می‌شود، دراساس این مراکز،هم برای برپادارندگان آنان،به نوعی مرکزتجارت کلانندوهم برای خانواده های معتادان نوعی خالی کردن جیب‌های نادارشان وبرای خودمعتاد نیزنوعی مشغولیت برای گذشت زمان ترک اجباری‌ست که منافع درمانگران این اماکن را پوشش می‌دهد.
برای من به عنوان یک فعال اجتماعی که پیگیر این حادثه‌ام و تلاشم برآن‌ است که تا ته پیش برم یک نکته مهمتر ازهرچیزییست؛ بازپرداختن به وضعیت خانواده‌ها وهمصدایی با آن مردمی‌ که هیچ صدایی ندارند. متأسفانه درچند روز نخست رخداد چنین فجایعی همه تلاش می‌کنند به شکل شعاری و تبلیغاتی خود را به پیش صحنه بیاورند همچنان که در همین حادثه دیدیم، از وزیر کشور تا رئیس مجلس، رئیس قوه قضاییه، وکیل و امام جمعه، معاون استاندار، فرماندار، شهردار، سپاهی و بسیجی فوری به راه افتادند با اعلان عزای عمومی و در شهر هم با بلندگو و راه انداختن دسته‌های سینه زنی و مرثیه خوانی، عزا و ماتم و فیل هوا کردند، بعد که آب‌ها از آسیاب افتاد همه‌ی امور به روال سابق ادامه می‌یابد... من در ادامه‌ی یادداشت‌هایم بازهم قرائن بیشتری از این اوضاع نابسامان کمپ لنگرود را خواهم نوشت. ولی آنچه که امروز مهم می‌نماید نه سیاه نمایی تبلیغاتی از این نوع که "اقدامات اطلاعاتی وعملیاتی شبانه روزی کارآگاهان آگاهی، مأموران پلیس امنیت عمومی و پشتیبانی فنی سربازان گمنام امام زمان برای کشف حقیقت انجام شد..." این سربازان گمنام، آنگاه که سوداگران وتوزیع کنندگان مواد مخدر جوانان را صید می‌کردند، آن‌گاه که نابسامانی ناشی ازسوء مدیریت و اختلاس‌های دزدان حکومتی فقر و فساد و بیکاری را گسترش داده و جوان‌ها را به سوی اعتیاد سوق می‌داد تا اکنون که کار از کار گذشته و زباله‌های آتش بدن‌های فرسوده‌ی فرزندان مردم را سوخته و آنها را خاکستر ساخته، کجا بودند که امروزهمچون لاشه‌خوارانی بی‌مقدار بر فضای مه آلود آسمان شهر لنگرود ظاهرشدند؟ نباید قصورمالک و دست اندرکاران را ماستمالی نمود و با اعلام عمدی بودن به دلیل اختلافات شخصی، صورت مسئله را پاک کرد. برای پیگیری و برخورد باعوامل و افراد و بازنگری در صدور مجوز برای چنین مراکزی در یادداشت‌های آتی پیشنهادات جمع شده‌ی مردم شهر را نیز خواهم نوشت... پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۰۹ نوامبر ۲۰۲۳ منبع:
(۱) یک نمونه از ظلم و تعدی به معتادین « کمپ ترک اعتیاد - لنگرود»را پیشتر سایت رکنا گزارش کرده است:
https://bit.ly/3uazdJ9