پاک‌سازی وسیع و همه‌جانبه جامعه ایران از حضور روشنفکران، متخصصان و مخالفان!(بخش بکم) - بهرام رحمانی


bahram.rehmani@gmail.com

مقدمه
جمهوری اسلامی ایران، برای حفظ قدرت و حاکمیت خود دیوانه‌وار دست به سرکوب و کشتار مخالفین در خیابان و زندان، ترور در خارج کشور، و هم‌زمان پاک‌سازی وسیع نه تنها روشنفکران و دگراندیشان و متخصصان و مخالفان، بلکه حتی منتقدین نیز در همه عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی کشور می‌زند. این سرکوب‌ها نشانه قدتر حاکمیت ایارن نیست بلکه برعکس، حکومت در چنان بن‌بستی گیر کرده است که کورکورانه به هر جنایتی متوسل می‌شود تا شاید چند صبح دیگر حاکمیت خونین خود را نگه دارد.
با ادامه تظاهرات در سراسر ایران در سال گذشته، حمایت دانشگاه‌های سراسر ایران، دانش‌آموزان مدارس، برخی نهادهای کارگری، بازنشستگان،‌ تشکل‌های معلمان، روشنفکران مردمی، روزنامه‌نگاران، هنرمندان، بازیگران سینما، ورزشکاران، وکلا، استادان دانشگاه، جامعه پزشکی و...، از این جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» نیز شتاب گرفت و به سرعت گسترش یافت.
اما همه سیاست‌ها، اهداف، ایدئولوژی، بربریت و هم‌چنین سرکوب‌ها و سانسورهای سیستماتیک و همه جنایت‌هایش، همگی سبب شده‌اند که:
*سالانه ۳ هزار پزشک از ایران می‌روند؛ این در حالی است که ایران کلا سالانه ۵ هزار دانشجو پزشکی پذیرش می‌کند و ورودی پزشک به جامعه پزشکی ایران بیش از ۴ هزار پزشک نیست.
*سالانه ۹۰۰ استاد دانشگاه؛ ایران را ترک می‌کنند.
*۴۳ درصد مدال‌آوران المپیادی، مهاجرت كرده‌اند؛
*سالانه ۳۲ تا ۴۰ هزار دانشجو مهاجرت می‌کنند؛ در سه سال گذشته ۱۵۰۰ نخبه بازگشته‌اند.
شاخص دسترسی به نیروی کار متخصص در داخل ایران در جایگاه ۱۱۸ جهان قرار دارد که از خالی شدن کشور از نیروهای متخصص و ماهر حکایت دارد.
این همه سرکوب و سانسور و بربریت جمهوری اسلامی، سبب شده است که فعالین سیاسی، دگراندیشان، روشنفکران، نخبگان، متفکران و متخصصان گروه‌گروه ایران را ترک کنند و نتیجه آن روز‌به‌روز به فقر فرهنگی و اجتماعی بیش‌تری در ایران منجر می‌شود. و هرچه بیش‌تر یک مشت آخوند مفتخور، حزب‌الهی کله‌پوچ و متجاوز و بی‌فرهنگ بر همه عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی کشور حاکم چنگ می‌اندازند. برای مثال، الله کرم سردسته معروف بسجیان و چماق‌داران جمهوری اسلامی که به شعبان بی‌مخ جمهوری اسلامی معروف است، اکنون استاد دانشگاه شده است. در حالی که استادادان تحصیل‌کرده و متخصص معروف و آگاه دانشگاه‌ها پاک‌سازی کرده‌اند تا جای آن‌ها را دست‌پرورده‌های الله کرم بگیرند. بنابراین، جمهوری اسلامی به‌حدی نگران آینده خودش است که به هیچ‌وجه به نهادهای مهمی مانند آموزش و پروش و آموزش عالی و بهداشت و درمان که در همه کشورهای جهان مهم‌ترین نهادها محسوب می‌شوند و جایگاه والاتری دارند اما در جمهوری اسلامی، این عرصه‌ها نیز به یک مشت کله‌تراشیده حزب‌الهی و چماقدار سپرده شده‌اند. چنین نمادی از جمهوری اسلامی قبل از هر چیز نشان‌دهنده درماندگی و ورشکستگی رهبران و مقامات سیاسی و نظامی و قضایی این حکومت و به بن‌بست رسیدن همه اهداف، سیاست‌ها و ایدئولوژی آن است.
عجیب این‌که موج مهاجرت از ایران در حال حاضر شامل همه مشاغل و رسته‌های شغلی می‌شود، اما در این میان مقامات دولتی به دنبال آن هستند که مهاجرت کارگران که طی سال‌های گذشته برای کار به کشور‌های اطراف از جمله عراق و قطر و ترکیه و ارمنستان می‌روند را نتیجه دستاوردی با‌عنوان «دیپلماسی نیروی کار» معرفی کنند.
این در حالی است که اندیشکده هاتف در شهریور ماه سال جاری، اطلاعاتی را در خصوص مهاجرت نخبگان از کشور منتشر کرده است. بر اساس اطلاعات منتشر شده توسط این اندیشکده، ۸۰ درصد رتبه‌های برتر ایران در رشته‌های ریاضی و فیزیک در سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ از کشور مهاجرت کرده‌اند و از این تعداد، به‌طور متوسط ۷۸ درصد نخبگان، دیگر به کشور بازنگشته‌اند.
فرهنگ به اعتقاد بیش‌تر کارشناسان و صاحب‌نظران مسائل اجتماعی، اساس و زیربنای هر جامعه‌ای را تشکیل می‌دهد، به همین دلیل، هر چه‌قدر فرهنگ یک جامعه موثرتر و پربارتر و کارآمدتر باشد، پیشرفت آن جامعه در مسیر رشد و تعالی بیش‌تر خواهد شد، بنابراین فقر فرهنگی ‌به‌عنوان یک عامل بازدارنده می‌تواند جامعه‌ای را به سمت قهقرا و انحطاط و فاجعه بکشاند، و از دست‌یابی به اهداف والا و تکاملی بازدارد. عرصه فرهنگ در هر جامعه‌ای پايه و اساس تمامی تغيير و تحولات اجتماعی محسوب می‌شود، بنابراين فقر فرهنگی نيز موجبات پيدايش ساير فقرها، در جامعه می‌گردد.
در این مطلب، سعی شده است که دست‌کم گوشه‌هایی از این پاک‌سازی وسیع استادان دانشگاه‌ها، دانشجویان، مدیران مدارس، وکلا، پزشکان، روزنامه‌نگاران، نویسندگان، هنرمندان، ورزشکاران و...، توسط جمهوری اسلامی نشان داده شود در حالی که بسیاری از این نوع اقدامات جمهوری اسلامی، مخفی نگه داشته می‌شود.

سرکوب شدید معترضین
فاجعه در جامعه ما، بسیار وسیع‌تر و شوک‌کننده است. به اقرار اژه‌ای رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، سال گذشته در دوارن خیزش جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، ۹۰ هزار دستگیرشده مورد عفو قرار گرفته‌اند. حال معلوم نیست چند هزار نفر نیز زندانی شده‌اند و چند نفر از دستگیرشدگان اعدام شده‌اند؟!
علی ربیعی، از چهره‌های معروف اطلاعاتی که سابقه وزارت نیز دارد اخیر گفته است: «در مورد شدت گرفتن اخراج اساتید، با این اعتقاد که اساتید به ویژه در رشته‌های علوم اجتماعی، عامل انحراف‌های ذهنی و تحریک دانشجویان هستند، پروژه خالص‌سازی‌(پاک‌سازی) غیر همسوها را کلید زده‌اند. در صورتی‌ که با مطالعه‌ای ساده روی روندهای تغییرات ارزشی در سطح جهان و ایران و کشورهای شبیه به ما کاملا می‌توان سمت و سوی تغییرات را مشاهده کرد.
علی ربیعی در یادداشتی در اعتماد، ۱۵/۰۷/۱۴۰۲، نوشت: سیاست درست در این زمانه ایجاد فرصت‌هایی برای شنیدن، گفت‌وگوهای همدلانه، به‌کارگیری نخبگان و کارشناسانی که هنوز دل‌سوزانه در کشور مانده‌اند، در جهت حل مسئله و یافتن راه‌هایی برای گشودن افق‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
علی ربیعی در یاداشتی در روزنامه اعتماد با تیتر «هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم» نوشت؛ گاهی فکر می‌کنم برای چه می‌نویسم؟ و در پی آن، هزاران فکر و خیال دیگر از چشم‌اندازهایی که با خود نگرانی به همراه دارد، در ذهنم نقش می‌بندد.

پاسپورت بگیرید و بروید
یکی از سخنان تهدیدآمیز محمدرضا شاه، این بود که آن‌هایی که حکومت ما را تحمل نیمی‌کنند پاسپورت بگیرند و به خارج کشور بروند. اکنون این سخن «قهربار؟!» اعلیحضرت، همواره از زبان مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی تکرار می‌شود.
اکنون آش آن‌قدر شور شده است که دهان آشپز را هم سوزانده است. در تازه‌ترین نمونه، شوم مهر ۱۴۰۲، نماینده چابهار در مجلس شورای اسلامی، خروج سرمایه انسانی از کشور را زیان‌بارتر از خروج سرمایه اقتصادی دانست و گفت نخبگان کشور مجبور می‌شوند مهاجرت کنند.
معین‌الدین سعیدی، در گفت‌و‌گو با رویداد ۲۴، با اشاره به انگ زدن برخی مسئولان و رسانه‌های حکومتی به افراد مهاجر، گفت: «در حقیقت افراد را مجبور به مهاجرت می‌کنند و بعد انگ بی‌وطنی به آن‌ها می‌زنند، در حالی که این گزاره اشتباه است و بسیاری از این افراد، از سر اجبار مهاجرت از کشور را انتخاب کردند.»
او افزود: «خروج سرمایه انسانی از کشور، بحث جدی است و به باور من، ضرر از بابت این موضوع به مراتب بدتر و سخت‌تر از خروج سرمایه اقتصادی از مملکت است اکنون بسیاری از افراد برتر در کنکور آزمون سراسری، نخبگان و کادر بهداشت و درمان مسیر مهاجرت را در پیش گرفته‌اند و این اتفاقات، وضع را سخت‌تر از گذشته کرده است.»
این نماینده مجلس، با اشاره به علل افزایش تمایل ایرانیان به مهاجرت خاطرنشان کرد: «بخش عمده مهاجرت افراد و نخبگان، اقتصاد است، اما اقتصاد همه ماجرا نیست. به طور مثال رویکرد اخیری که در خصوص دانشگاه‌ها در پیش گرفته شده و عده‌ای از افراد توانمند از تدریس محروم شدند، خود می‌تواند جزو دلایل اثرگذار برای مهاجرت باشد.»
معین‌الدین سعیدی نماینده چابهار، هم‌چنین تصریح کرد: «متاسفانه برخی معتقدند و می‌گویند هر کسی از شرایط موجود ناراحت است، می‌تواند از کشور خارج شود. از طرفی، برخی دیگر می‌گویند ما همین هستیم که می‌بینید، نخواستید، پاسپورت بگیرید و بروید. این روش درست برخورد با سرمایه‌های انسانی و نخبگان یک کشور نیست.»

مهاجرت متخصص و فرهیخته ایرانی
سایت دیده‌بان ایران، نیمه شهریورماه در گزارشی از مهاجرت با عنوان «جای خالی یک مجال برای آینده‌ای روشن» تعبیر کرد و نوشت: «مهاجران متخصص و فرهیخته ایرانی همراه با خود، چمدانی از اندیشه و برنامه‌های موثر در جهت پیشرفت و آبادانی این مرز و بوم را نیز به غربت می‌برند و حاکمیت هم‌چنان با کمال میل در حال صادر کردن این منابع انسانی است.»
این وب‌سایت در ادامه به نقل از مدیر رصدخانه مهاجرت ایران که گفته بود: «نیروهای کلیدی و متخصص ۶۷ درصد شرکت‌های دانش‌بنیان، وارد فرآیند مهاجرت شده‌اند.» افزود: «هم‌اکنون دامنه مهاجرت از استعدادها، آموزش‌دیدگان و نخبگان ایرانی پا را فراتر گذاشته و در طبقه‌های گوناگون اجتماعی، به‌ویژه در دهک‌های پایین اقتصادی نیز در حال گسترش است.»
البته ابراز نگرانی از مهاجرت ایرانیان به‌خصوص نخبگان و تحصیل‌کردگان موضوع جدیدی نیست، به‌گونه‌ای که پیش از این، هشدارهایی در مورد این پدیده داده شده بود اما مانع‌تراشی در برابر آن و نیز افزایش هزینه مهاجرت تحصیلی سیاستی است که به تازگی ابعاد وسیع‌تری به خود گرفته است.
روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران ایران، چندی پیش در گزارشی با عنوان «وزارت علوم، کارخانه صادرات ارزان تحصیل‌کرده‌های گران»، از آمار رو به رشد مهاجرت نخبگان ایرانی خبر داده بود.
به گزارش روزنامه جوان، در طول یک سال گذشته ۱۶۰ متخصص قلب و هم‌چنین در طول ۴ سال گذشته ۱۶هزار پزشک عمومی از ایران مهاجرت کرده‌اند.
در این گزارش،‌ آمده است که در طول یک سال گذشته ۳۰ هزار کادر درمان از دانشکده‌های علوم پزشکی درخواست «نداشتن سوءپیشینه» داشته‌اند که مقصدشان عمان بوده ‌است. روزنامه جوان، هم‌چنین مدعی شده که بر اساس گزارش سازمان بین‌المللی مهاجرت، میزان مهاجران ایرانی در سال ۲۰۲۲ حدود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بوده که نزدیک به ۳.۳ درصد از کل جمعیت ایران را شامل می‌شود.
بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران نیز حدود یک ماه پیش از تصمیم ۵۰ درصد از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان، ۲۴ درصد از پزشکان و پرستاران و ۴۸ درصد از کارآفرینان و مدیران ارشد برای مهاجرت خبر داده بود.
او هم‌چنین گفته بود که میل به مهاجرت در میان «دانشجویان و فارغ‌التحصیلان»، «پزشکان و پرستاران» و «کارآفرینان و مدیران ارشد» به ترتیب ۶۷ درصد، ۵۴ درصد و ۷۰ درصد است.
به گفته صلواتی، ایران در ۲۰ سال گذشته با یک شیب تند از رتبه ۲۶ دانشجوفرست به رتبه ۱۲ رسیده‌ و بیش‌ترین سن خروج از این کشور به ۲۳ سالگی رسیده که به‌معنای خروج جوانان بلافاصله پس از فارغ‌التحصیلی است.
صلواتی، هم‌چنین بر پایه برآوردهای بین‌المللی مدعی شده بود که برای هر فرد تا سن ۲۳ سالگی یعنی بعد از فارغ التحصیلی حدود ۴۵ هزار دلارهزینه می‌شود.
با افزایش تمایل ایرانیان تحصیل‌کرده برای مهاجرت، سازمان امور دانشجویان در ابلاغیه‌ای اعلام کرد که دانشجویانی که قصد «آزادسازی مدرک تحصیلی» خود را دارند، باید از حدود ۶ میلیون تا حدود ۲۵ میلیون تومان برای هر ترم، هزینه بپردازند.
یک نکته مهم در ابلاغیه جدید سازمان امور دانشجویان این است که این ابلاغیه شامل تمام دانشجویان و دانش‌آموختگان سنوات گذشته که قصد آزادسازی مدرک تحصیلی خود را دارند، می‌شود.
بر اساس ابلاغیه جدید سازمان امور دانشجویان، هزینه‌های جدید برای آزادسازی مدرک تحصیلی ۶ تا ۱۰ برابر سال گذشته شده است.
هم‌چنین، بنا به اعلام معاونت آموزشی وزارت بهداشت ایران، دانشجویان دکتری حرفه‌ای پزشکی دندانپزشکی و داروسازی باید به ازای هر سال تحصیلی ۱۵۰ میلیون تومان و دانشجویان کارشناسی علوم پزشکی هم به ازای هر سال ۶۰ میلیون وثیقه برای خروج از کشور تهیه کنند، اقدامی که با دفاع روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران ایران مواجه شده است.
بنابراین، اینک دانشجویان و دانش‌آموختگانی که قصد مهاجرت دارند، علاوه بر تحمل سایر سختی‌های مهاجرت، باید هزینه گزافی هم برای آزادسازی مدرک تحصیلی خود بپردازند. اما باز هم آن‌ها تلاش می‌کنند به هر بهایی از ایران خارج شوند و در جهنم جمهوری اسلامی نسوزند!
برخی کارشناسان از «فرصت حضور در محافل علمی و دانشگاهی، فرصت شغلی و کسب درآمد بالا و رفاه بیش‌تر» به‌عنوان انگیزه‌های اصلی نخبگان ایرانی برای مهاجرت نام برده‌اند.
در شرایط فعلی نیز با گسترش اعتراض‌ها در دانشگاه‌های ایران و تصمیمات اتخاذ شده توسط مسئولان جمهوری اسلامی برای مهار دانشجویان معترض از طریق صدور احکام زندان، تعلیق تحصیلی و اخراج از دانشگاه‌ها، میزان میل به مهاجرت در میان ایرانیان تحصیل‌کرده می‌تواند افزایش یابد.
چنان که شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در روزهای گذشته با ابلاغ آیین‌نامه انضباطی دانشجویان برای سال ۱۴۰۱ شمسی، فعالیت دانشجویان را در دانشگاه و در فضای مجازی نسبت به گذشته سخت‌تر کرد.
اخیرا هم خبری در مورد تلاش تعدادی از نمایندگان مجلس ایران برای تصویب طرحی منتشر شد که که بر اساس آن، ممنوع‌الخروجی ۱۰ ساله به‌عنوان یکی از جریمه‌هایی دانشجویان در نظر گرفته شده بود؛ خبری که البته سپس از سوی رسانه‌های رسمی در ایران تکذیب شد ولی صدور احکام ممنوع‌الخروجی در دستور کار دادگاه‌های رسیدگی کننده به پرونده دانشجویان بازداشت شده در جریان اعتراض‌های جاری در ایران قرار گرفته است.

معاون رئیس‌جمهور اعلام کرد: خروج نخبگان از ایران ۲ برابر شد
معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان رئیس‌جمهور نسبت به رشد دوبرابری خروج نخبگان از کشور دربرخی از حوزه‌ها ابراز نگرانی کرد. دهقانی فیروزآبادی در این گفتگو بر کنترل نرخ خروج نخبگان از کشور تاکید کرد و خواستار برنامه‌ریزی برای آینده شد. او با انتقاد از عدم تخصیص نیم‌درصد از بودجه عمومی کشور به صندوق نوآوری و شکوفایی، مهاجرت نخبگان را از تبعات عدم تخصیص بودجه به این صندوق دانست.
آفتاب نیوز، ۲۷ مهر ۱۴۰۲، نوشت: شیب خروج نخبگان از کشور تند شده و همین امر موجب نگرانی دولتمردان شده است. این در حالی است که مهم‌ترین ارکان حکمرانی و پیشرفت کشور نخبگان هستند. نخبگانی که شاید در سال‌های اخیر توجه کافی به آن‌ها نشده و این قشر با دریافت حقوق چند برابری به کشور‌های دیگر می‌روند. اما حالا به نظر می‌رسد که مجلس و دولت گام‌هایی برای نگه‌داشتن این قشر موثر در رشد کشور برداشته‌اند؛ گام‌هایی که اگرچه لازم است، اما کافی نیست.
آن‌طور که معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان رئیس‌جمهور می‌گوید شیب خروج نخبگان از کشور را باید کنترل کرد و به همین منظور باید برای دو سال آینده برنامه داشت. او البته در پاسخ به اینکه آیا با توجه به شیب خروج نخبگان نگران تحقق رشد ۸ درصدی اقتصاد در برنامه هفتم نیستید، اعلام کرد که نرخ خروج نخبگان به برنامه هفتم آسیب نمی‌زند. او هم‌چنین معتقد است که رشد ۸ درصدی در برنامه هفتم توسعه در صورتی امکان‌پذیر خواهد بود که در حوزه اقتصاد دانش‌بنیان سرمایه‌گذاری کنیم. روح‌الله دهقانی فیروزآبادی، معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان رئیس‌جمهور در گفت‌و‌گو با «دنیای اقتصاد»، با اشاره به خروج نخبگان از کشور گفت: این موضوع عقبه طولانی دارد.
نه می‌توان از کنار آن گذشت و بگوییم چنین مسئله‌ای مطرح نیست و نه می‌توان به آن دامن زد. خروج نخبگان از کشور وجود دارد و در سال‌های اخیر نیز در برخی از حوزه‌ها تا دو برابر افزایش داشته است. او ادامه داد: آن‌چه ما را نگران می‌کند و باید کنترل کنیم تعداد خروج نخبگان از کشور نیست، بلکه نرخ خروج است. این‌که چند نفر از کشور خارج شدند یک بحث است و بحث دیگر نگرانی برای آینده است که نرخ چه‌قدر است. هوشمندی برای برنامه‌ریزی آینده این است که ببینید نرخ چگونه است و از امروز برای آینده برنامه‌ریزی کنیم.
دهقانی با انتقاد از عدم تخصیص نیم درصد از بودجه عمومی کشور به صندوق نوآوری و شکوفایی، به تبعات این امر اشاره کرد و گفت: اگر در دولت یازدهم و دوازدهم طبق قاعده نیم درصد بودجه عمومی به صندوق نوآوری و شکوفایی پرداخت می‌شد، در حال حاضر صندوقی داشتیم که حداقل ۱۰۰ هزار میلیارد تومان سرمایه داشته باشد.
اما در حال حاضر صندوق نوآوری و شکوفایی ۳ هزار میلیارد تومانی داریم. تعداد شرکت‌های ما ۲۰۰ برابر رشد داشتند و در حال حاضر آسیب‌های عدم تخصیص نیم درصد از بودجه عمومی به صندوق نوآوری و شکوفایی را می‌بینیم. به گفته معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان رئیس‌جمهور، خروج نخبگان از کشور نیز از تبعات عدم تخصیص نیم درصد از بودجه عمومی به صندوق نوآوری و شکوفایی است.

مهاجرت ۸۰ درصد نخبه‌های ایرانی
آرمان ملی: اندیشکده هاتف، اطلاعاتی را در خصوص مهاجرت نخبگان از کشور منتشر کرده است.
بر اساس این اطلاعات، ۸۰ درصد رتبه‌های برتر ایران در رشته‌های ریاضی و فیزیک در سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ از کشور مهاجرت کرده‌اند. از این تعداد، به‌طور متوسط ۷۸درصد نخبگان، دیگر به کشور بازنگشته‌اند. هاتف در بخش دیگری از این گزارش تاکید کرده است که بین چهار گروه فعالان استارتاپی، پزشکان و پرستاران، اساتید، محققان و پژوهش‌گران و دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بین ۶۳ تا ۷۱درصد از افراد تمایل زیاد یا بسیارزیاد برای مهاجرت دارند. این گزارش، هم‌چنین تاکید کرده که بین ۵۶ تا ۸۷ درصد این گروه‌ها تمایل خود به مهاجرت را تا حد زیاد حاصل از شرایط عمومی کشور می‌دانند. «هرچند قیمت ارز و همه‌گیری کرونا در سال‌های اخیر باعث کاهش نسبی مهاجرت‌ها شده است، ولی تمایل به مهاجرت از کشور و نارضایتی ایجادشده در پی آن، نشان‌دهنده وخامت اوضاع در بین گروه‌های تحصیل‌کرده و نیروی کار ماهر در کشور است.»
داده‌های مرتبط با سال ۹۷، نشان می‌دهد که از میان ۱۰رتبه برتر سال ۸۰ رشته ریاضی و فیزیک، فقط دو نفر از آن‌ها در ایران مانده‌اند. یک‌نفر دانشیار مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف است و دیگری استادیار گروه مهندسی برق دانشگاه صنعتی امیرکبیر. از میان چندنفر باقیمانده ۵نفر مقیم آمریکا هستند و دونفر مقیم کانادا. در سال‌های اخیر بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی با ویزای تحصیلی روانه کشور‌های دیگر شدند و رفته‌رفته با پیدا کردن شغل یا تشکیل خانواده، مهاجرت خود را دائمی کردند.
اگرچه این داده‌ها مرتبط با سال‌های گذشته است، اما گزارش تصویری رکنا، از جمع رتبه‌های برتر کنکور ۱۴۰۱ نشان می‌دهد وضعیت تمایل نخبه‌ها به مهاجرت از کشور همان است که در سال‌های گذشته بود. در این گزارش تصویری، رتبه‌های برتر کنکور در دانشگاه تهران جمع شده‌اند تا تصمیم بگیرند در کدام دانشگاه تحصیل کنند. سپس از آن‌ها سئوال شد که چقدر به مهاجرت فکر می‌کنند، پاسخ‌های آنان به شدت تکان‌دهنده بود. چرا که هم خود این نخبه‌ها و هم خانواده آنان تاکید بر مهاجرت داشتند. با توجه به اهمیت مهاجرت نخبگان از زاویه اقتصادی، پرسش‌هایی مطرح است از جمله این‌که مهاجرت نخبگان کشور چه تاثیری بر اقتصاد آینده ایران خواهد داشت؟ آیا می‌توان فقدان نیروی انسانی متخصص را به راحتی جبران کرد؟

گفت‌وگوی فرارو با علی قنبری، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس
متاسفانه روند خروج نخبه‌ها و نیرو‌های با کیفیت کشور، نه تنها سرعت گرفته، بلکه رو به افزایش است. درست است که این موضوع در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اثرات منفی دارد، اما بیش‌ترین تاثیر منفی را در بعد اقتصادی خواهد داشت. از نظر اقتصادی مهم‌ترین عامل رشد اقتصادی یک کشور، سرمایه انسانی است. با خروج سرمایه‌های انسانی از کشور، یکی از ستون‌های اصلی رشد و توسعه اقتصادی کشور را از دست خواهیم داد.» علی قنبری گفت: چشم‌انداز آینده کشور به‌ویژه در بخش اقتصادی با این حجم مهاجرت نخبه‌ای که انجام می‌شود، چندان روشن نخواهد بود. این شرایط نه تنها هزینه‌های بالایی را به کشور تحمیل می‌کند، بلکه به قطعیت تاکید می‌کنم که جایگزین کردن این افراد به راحتی امکان پذیر نیست. نیرو‌هایی که از کشور خارج می‌شوند، نخبه و بالنده و آماده اثربخشی در حوزه‌های گوناگون هستند. برای پرورش این نیروها، هزینه‌های مادی و معنوی زیادی صرف شده است. یک هزینه مهم که پس از خروج نخبه‌ها به کشور تحمیل می‌شود، اما اغلب دیده نمی‌شود این است که وقتی نیرو‌های نخبه و شایسته را از دست می‌دهیم، مجبوریم نیرو‌های کم توان‌تر و در سطح عادی را جایگزین نخبگان کنیم. در بهترین حالت، سال‌ها طول می‌کشد تا یک نیروی معمولی به سطحی تقریبا همسان با یک نیروی درجه یک برسد. این فرایند، میلیارد‌ها دلار هزینه به کشور تحمیل می‌کند. در واقع با خروج نخبه‌ها، ما در دو بعد اقتصادی و هدررفت زمان، متحمل خسارت می‌شویم و از قطار پیشرفت اقتصادی نیز جا خواهیم ماند.»
این اقتصاددان بیان کرد: در حال حاضر، بسیاری از کشور‌های همسایه ایران و کشور‌های آسیایی به‌سرعت در حال سبقت گرفتن از ما هستند، اما در ایران یک نگاه بی‌تفاوت و بی‌اعتنا به این مهاجرت نخبگان از کشور نیز وجود دارد. با این شرایط نه تنها درجا می‌زنیم، بلکه عقب‌گرد هم خواهیم کرد. هم اکنون ایران به لحاظ شاخص‌های مهم اقتصادی از جمله رشد اقتصادی و حتی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از کشور‌های اطراف، از جمله عربستان، کویت، امارات و ترکیه، عقب مانده است. وی افزود: آمار‌های پراکنده‌ای درباره هزینه‌های خروج نخبگان از کشور منتشر می‌شود، اما در یک ارزیابی ساده، اگر هزینه تحصیلات و تربیت یک نیروی انسانی را بین ۵ تا ۱۰ میلیون دلار در نظر بگیریم و این رقم را ضربدر تعداد نیرو‌های نخبه‌ای که از کشور خارج می‌شوند کنیم، رقمی بسیار بالا و میلیارد دلاری ثبت می‌شود. سالیانه میلیارد‌ها دلار را در سایه خروج نیرو‌های انسانی از دست می‌دهیم. امثال نخبه‌های ارزشمندی مثل خانم مریم میرزاخانی را در ایران کم نداشتیم، نخبه‌هایی که باعث افتخار کشور بودند، اما در سایه غفلت و سهل انگاری مسئولین رفتند و برنگشتند. برخورد نامناسب با نخبه‌ها نه تنها باعث مهاجرت می‌شود، بلکه دلیلی برای این شرایط است که شخصی که برای ادامه تحصیل و با ویزای دانشجویی از کشور رفته، تمایلی برای بازگشت نشان ندهد.



نتیجه مهاجرت نخبگان؛ خروج ۴۵ میلیارد دلار سرمایه انسانی فقط در ۴ سال
نخستین اخطار جدی درباره خروج نخبگان از کشور حدود یک دهه پیش و توسط وزیر علوم وقت بود که داده شد. رضا فرجی‌دانا، وزیر علوم وقت در دولت حسن روحانی در دی ماه سال ۱۳۹۲ گفته بود که اگر آمار جهانی در مورد خروج سالانه ۱۵۰هزار نفر از نخبگان کشور درست باشد، ایران ۱۵۰ میلیارد دلار ضرر می‌دهد، زیرا برای آموزش هر نفر یک میلیون دلار هزینه کرده است.
رویداد ۲۴، ۶ آبان ۱۴۰۲، در حالی این روزها به دفعات در موضوع مهاجرت دانشگاهیان و نیرو‌های متخصص و فنی و افراد کاردان تکرار و فریاد زده می‌شود که به‌نظر می‌رسد به موضوعی کاملا تکراری و دستمالی شده تبدیل شده باشد و حتی نگران‌کننده این است که مسئله تکرار موضوعی به این درجه از اهمیت در نهایت به عادی شدن آن در میان افکار عمومی منجر شود، اما موضوع مهم این است که همچنان بحرانی جدی درباره هزینه‌های سنگین خروج این نیرو‌های متخصص و کارآمد که به طور عامیانه از آنان به‌عنوان نخبه نام برده می‌شود، بر روی دوش سنگینی خواهد کرد.
کما این‌که اگر روزگاری باید نگران خروج تحصیل کردگان دانشگاهی از کشور می‌بودیم حالا بسیاری از نیرو‌های فنی و متخصصان تجربی نیز در حال بستن کوله بار سفر از کشور هستند.
به گزارش اقتصاد ۲۴؛ شاید جالب باشد بدانید نخستین اخطار جدی درباره خروج نخبگان از کشور حدود یک دهه پیش و توسط وزیر علوم وقت بود که داده شد. به گزارش اقتصاد ۲۴، رضا فرجی‌دانا، وزیر علوم وقت در دولت حسن روحانی در دی ماه سال ۱۳۹۲ گفته بود که اگر آمار جهانی در مورد خروج سالانه ۱۵۰ هزار نفر از نخبگان کشور درست باشد، ایران ۱۵۰ میلیارد دلار ضرر می‌دهد، زیرا برای آموزش هر نفر یک میلیون دلار هزینه کرده است.
رضا فرجی دانا، وزیر علوم وقت، در جریان همایشی در تهران در دی ماه سال ۱۳۹۲، گفته بود «تربیت یک نخبه برای ایران با محاسبات دهه ۷۰ شمسی یک میلیون دلار هزینه دارد.»
رضا فرجی‌دانا روز ۱۷ دی ماه سال ۱۳۹۲ در مراسم تجلیل از هجدهمین دوره المپیاد علمی کشور گفته بود: «بودجه امسال وزارتخانه ما ۱۹۲ هزار میلیارد تومان‌(حدود ۷۰ میلیون دلار) است و این در حالی است که ۱۵۰ میلیارد دلار به دنیا کمک می‌کنیم.»
وزیر وقت علوم، البته در آن زمان فرار مغز‌ها را بزرگ‌ترین خسارت کشور‌های در حال توسعه خواند و اضافه کرده بود: «باید دید نخبگانی که برای کسب دانش روز دنیا به خارج رفته‌اند اگر شرایط برای برگشت آن‌ها فراهم نبود کشور چه خسارتی را تحمل خواهد کرد.»
به گفته فرجی دانا، وزارت علوم تلاش داشت با همکاری معاونت علمی و فناوری رئیس‌جمهور "به فکر تدوین برنامه‌ریزی سیستماتیک برای هموار کردن مسیر بازگشت نخبگان خارج از کشور" باشد. او در این زمینه از تلاش‌های چین برای بازگرداندن نخبگان خود از آمریکا یاد کرد و گفته بود که این کشور با «سه یا چهار برابر کردن پیشنهاد‌های کاری» توانسته در این راه موفق باشد در حالی‌که ایران «فقط نظاره‌گر خروج نخبگان از کشور» است.
اما عمر وزارت رضا فرجی دانا که رسانه‌های حکومتی از او به‌عنوان یکی از نخبگان ایرانی نام برده‌اند بیش از یک سال نبود و زمانی که این وزیر تلاش کرد مسئله بورسیه‌های دولتی در زمان احمدی نژاد را پیگیری کند و با توجه به ایستادگی‌اش بر پیگیری این مسئله توسط مجلس اصول‌گرایان مورد بازخواست قرار گرفت و در نهایت طرح استیضاح وی از مجلس نهم رای آورد و او ناچار به ترک وزارتخانه خود شد.
اما مسئله اخطار‌های داده شده درباره خروج نخبگان از کشور پیش از این نیز تکرار شده بود. به گزارش اقتصاد ۲۴، روز ۹ خرداد ۱۳۹۱ و در آخرین سال دولت احمدی‌نژاد آماری تکان‌دهنده از خروج نخبگان از کشور در روزنامه شرق منتشر شد. در این گزارش تاکید شده بود که از مجموع ۲۲۵ دانش‌آموز ایرانی که طی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۶ در ۵۳ المپیاد جهانی شرکت کردند بیش از ۱۴۰ نفر یعنی معادل ۲/۶۲ درصد آن‌ها هم‌اکنون در یکی از دانشگاه‌های مطرح دنیا در آمریکا و کانادا تحصیل می‌کنند.
آمار این روزنامه نشان می‌داد که در ۲/۶۹ درصد مدال‌آوران المپیاد فیزیک، ۷/۷۶ درصد مدال‌آوران المپیاد ریاضی و ۵۰ درصد مدال‌آوران المپیاد کامپیوتر در کنار ۵۰ درصد مدال‌آوران المپیاد شیمی، خارج از مرز‌های جغرافیایی ایران و در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی برتر دنیا هم‌چون دانشگاه هاروارد، استنفورد، ام‌آی تی، کالیفرنیا، کمبریج، جان هاپکینز و پرینستون در آمریکا و دانشگاه تورنتو و سایمون فریز در کانادا مشغول تحصیل و تحقیق هستند.
این گزارش در بخش دیگری تاکید داشت که مبدا ۹۴ درصد دانش‌آموزان المپیادی ایران دانشگاه صنعتی شریف و مقصد ۴/۶۶ آن‌ها کشور آمریکا است. در واقع این آمار تاکید داشت که ۶۴ درصد دانش‌آموزان ایرانی مدال‌آور المپیاد طی ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کرده‌اند و این آمار جدا از آمار سایر نخبگان ایرانی بود که برچسب حضور در المپیاد‌های جهانی را ندارند.
این گزارش تاکید داشت که سرمایه دست‌کم ۸۰۰ میلیارد دلاری ایرانیان خارج از کشور است و نوشته بود این رقم معادل بیش از یک دهه پول فروش نفت ایران است. همچنین در گزارش یاد شده تاکید شده بود که حدود ۵۰۰ پرفسور ایرانی‌(معادل با یک پنجم کل استادان ایرانی داخل کشور) در ایالات متحده وجود دارند. هم‌چنین براساس پژوهش صورت گرفته در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بیش از ۷۰ درصد دانشجویان مقطع دکترای آن دانشگاه که موفق به دریافت مدرک دکترای خود شده‌اند در فکر مهاجرت هستند.
شهریور سال جاری نیز رییس اتاق بازرگانی تهران با اعلام خروج ۴۵ میلیارد دلار سرمایه در ۴ سال اخیر، گفته است که: سال گذشته حدود ۱۶۰ نخبه و متخصص قلب مهاجرت کرده‌اند.

مهاجرت سالانه ۱۰ هزار کادر پزشکی
اخیرا عوض حیدرپور متخصص بیهوشی و استاد دانشگاه با ارائه آمار جدیدی، از مهاجرت سالانه ۱۰ هزار کادر پزشکی از کشور خبر داده بود. وی گفته بود که «عدد و رقم‌های مهاجرت وحشتناک است، ما هر هفته که سراغ یکی از همکاران را می‌گیریم با خبر می‌شویم مهاجرت کرده است.»
این نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، افزوده بود که «برای پزشکان پیامک ارسال می‌شود که اگر ۵۵ سال به بالا نداشته باشید به راحتی در آلمان پذیرش می‌شوید، پزشکی که ۵۵ سال سن داشته باشد تقریبا ۲۰ سال تجربه کار دارد، آن‌وقت با مهاجرت آن‌ها یک تجربه این چنینی به راحتی گیر کشور‌های دیگر می‌افتد.»
حسین آخانی از اساتید دانشگاه تهران نیز در مهرماه سال جاری خبر داده بود که ۵۰ عضو هیات علمی در دانشگاه تهران مهاجرت کرده‌اند و از «نامساعد» بودن شرایط گفت.

گفته می‌شود ضرر خروج نخبگان از کشور، سه برابر درآمد نفتی کشور است. سال ۲۰۰۰ آمار دانشجویانی که ایران را ترک کردند، ۱۷ هزار نفر بوده و این رقم در سال ۲۰۲۰ به ۶۶ هزار رسیده و امسال باز هم افزایش یافته است. جهشی ۷۵ درصدی در خروج سرمایه‌های اجتماعی که معلول بسیاری علت‌هاست؛ از جمله اشتغال نامناسب یا فقدان بسترهای بهره‌وری و فشارهای حکومت!
طبق آمار، از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱، سالی حدود ۸۶ هزار ویزا یا اجازه اقامت غیرگردشگری برای شهروندان ایرانی صادر شده و مهاجرت دانشجویان از طریق رویداد تحصیلی یا بورس نیز چهار برابر شده است.
بر پایه نظرسنجی مرکز افکار سنجی کیو‌(کیو آنالتیکز) که آذر ۱۴۰۰منتشر شد ۳۳ درصد از پرسش‌شوندگان گفته‌ بودند، مایلند از ایران مهاجرت کنند.
آمار مهاجرت از ایران در حالی جهش ۷۵ درصدی کرده که شمار زیادی از نخبگان و دانش آموختگان به دلیل افزایش هزینه‌های تحصیلی ناشی از نرخ برابری ریال و دلار و نیز محدودیت‌های ویزایی آمریکا، از کوچ بازمانده‌اند. در عین حال، به همان نسبت که وضعیت اقتصادی و اجتماعی در ایران بدتر شده، گروه‌های تازه‌ای عزم مهاجرت می‌کنند و دیگر نه فقط به اروپا، کانادا یا آمریکا، بلکه به امارات، عمان یا عربستان.
براساس گزارش دفتر مهاجرتی سازمان ملل متحد، ایران در میان ۲۰ کشور اول مهاجرفرست دنیا قرار ندارد. در سال ۲۰۱۹ هند، مکزیک، چین، روسیه، سوریه، بنگلادش، پاکستان، اوکراین، فیلیپین، افغانستان، اندونزی، لهستان، انگلستان، آلمان، قزاقستان، فلسطین، رومانی، مصر و ترکیه بیش‌ترین مهاجر را در دیگر کشورهای جهان داشته‌اند.
بر اساس آمار، ۱۶۰ متخصص قلب از پاییز ۱۳۹۹ تا پاییز ۱۴۰۰ از ایران مهاجرت کرده‌اند و در همین مدت ۳۰ هزار کادر درمان از دانشکده‌های علوم پزشکی، برای مهاجرت‌های احتمالی، گواهی «عدم سوءپیشینه» خواسته‌اند. در این فاصله و طبق اعلام دبیر خانه پرستار دو هزار پرستار به دلیل دریافتی‌های غیرعادلانه، تبعیض و ناامنی‌شغلی جذب مراکز درمانی کشورهای دیگر شدند. طبق اعلام رئیس شورای هماهنگی نظام پزشکی ایران، در سال گذشته بیش از ۸۰۰ ماما به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند.
یک سال قبل و زمانی که جنبش اعتراضی کنونی ایران را فرا نگرفته بود، تحقیق رصدخانه مهاجرت ایران، حاکی از تمایل ۷۰ درصد از تحصیل‌کردگان، پژوهش‌گران و پرستاران ایرانی به ترک کشور بود. این تحقیق علت امر ر ابی‌ثباتی اقتصادی و ناخشنودی از شیوه مملکت‌داری امر را در جمهوری اسلامی عنوان می‌کرد.

برکناری ۲۰ هزار مدیر مدرسه
۱۵ تا ۲۰ هزار نفر از مدیران مدارس به دلایل سیاسی و اعتقادی برکنار شده اند . این خبر را یک نماینده مجلس داده است .همان آماری که پیش از این وزیر آموزش و پرورش داده بود .
رضا مرادصحرایی، وزیر آموزش و پرورش با مباهات از تصمیم این وزارتخانه برای تغییر ۲۰ هزار مدیر مدرسه در سال جاری خبر داده است. او هدف از این اقدام شگفت‌آور و نامتعارف را ایجاد تحول در مدارس عنوان کرده است. ۷ هزار مدرسه در مسیر تحول، شناسایی شدند. امسال در ۵ هزار مدرسه فعالیت‌های خود را آغاز خواهیم کرد.
محمود زاده، نماینده مجلس یازدهم از اخراج، تعلیق و برکناری گسترده مدیران مدارس خبر داد و به سایت دیده‌بان ایران، ۷ آبان ۱۴۰۲، گفت: در این دوره دیدیم که از دانشگاه‌ها گرفته تا آموزش و پرورش ودستگاه‌های اجرایی، به شدت خالص‌سازی دارد انجام می‌شود. از آن طرف هم دستگاه‌های اجرایی اصلا از جناح‌های مقابل استفاده نمی‌کنند تا حدی که اگر بو ببرند مدیری به لحاظ اعتقادی و یا سیاسی با جریان حاکم یا دولت همسو نیست فورا او را عزل می‌کنند. بر اساس آماری که به دست‌مان رسیده است از زمان روی کار آمدن آقای صحرایی، وزیر آموزش پرورش حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر از مدیران مدارس را تغییر داده‌اند.
این نماینده مجلس در پاسخ به سئوالی درباره دلایل تغییر گسترده مدیران مدارس در شهرستان‌ها گفت: «بر اساس آماری که به دستمان رسیده است از زمان روی کار آمدن صحرایی، وزیر آموزش پرورش حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر از مدیران مدارس به دلایل سیاسی و اعتقادی برکنار شده‌اند. تعدادی از این مدیران اخراج و تعلیق اکثر آن‌ها در پست شغلی خود جابه‌جا شده‌اند. امیدوارم در انتخابات مجلس دوازدهم با این روند مواجه نباشیم.»
این نماینده مجلس در پاسخ به این‌که باتوجه به روند خالص‌سازی می‌توان انتظار انتخاباتی با حضور همه جناح‌های سیاسی داشت، به دیده‌بان ایران گفت: «در این دوره دیدیم که از دانشگاه‌ها گرفته تا آموزش و پرورش ودستگاه‌های اجرایی، به شدت خالص‌سازی دارد انجام می‌شود. تعدادی از معلمان و مدیران مدارس کنار گذاشته و برخی اساتید اخراج شده‌اند و هم‌چنان این روند ادامه دارد.»

پاک‌سازی ۱۵۰۰۰ عضو هیات علمی دانشگاه‌های کشور
کیومرث اشتریان استاد دانشگاه تهران، ۰۵/۰۶/۱۴۰۲، در روزنامه شرق نوشت: این ۱۵ هزار عضو هیات علمی قرار است چه رشته‌هایی را پوشش دهند؟ آیا می‌خواهید به رشته‌های فنی و پزشکی بفرستید یا به علوم انسانی؟ ظاهرا این تعداد ربطی به نیازهای علمی-صنعتی کشور ندارد و براساس برخی اسناد منتشره صرفا براساس «تحلیل‌های» بی‌پایه و بی‌مایه‌ای است که از علل وقایع سال گذشته دارید؟ اگر تحلیل شما این باشد که برای کاهش اعتراضات باید استاد استخدام کرد؛ یعنی این‌که دلیلی ندارد که اساسا نیازسنجی کنید که برای چه رشته‌هایی باید استخدام کنید؟
کیومرث اشتریان نوشت:
درس اول حکمرانی: ۱۵ هزار، سه صفر دارد. میلیون شش صفر دارد. میلیارد ۹ صفر دارد. تریلیون ۱۲ صفر دارد. سه صفر در لحظه سیاست‌گذاری به ۱۳ صفر افزون می‌شود. وزارت سه بخش دارد؛ وِ-زا-رَت. علوم دو بخش دارد؛ عُ-لُوم. کشور دو بخش دارد؛ کِش-وَر. بیت‌المال سه بخش دارد: بِی-تُل-مال.
درس دوم حکمرانی: وزارت علوم را با وزارت کشور اشتباه نگیرید. این دو را هم با «شاک» اشتباه نکنید. «شاک» هم با «شعام» متفاوت است. حیطه اختیارات‌شان را در هم نکنید. دانشگاه تهران در تهران است. حوزه علمیه در قم است. حوزه نظام وظیفه در تهران است؛ واقع در میدان سپاه.
درس سوم حکمرانی: جذب ۱۵ هزار نفر با احتساب حداقل حقوق ۲۰ میلیون تومان در ماه می‌شود ۳۰۰ میلیارد تومان. اشتباه نکنید ۳۰۰ میلیارد تومان است و ۱۱ صفر دارد. برای محاسبه هزینه سالانه این تصمیم، عدد بالا را ضرب در ۱۲ کنید. می‌شود سالانه ۳,۶۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان‌(سه‌هزارو ۶۰۰ میلیارد تومان). ضرب در ۵۰ کنید. می‌دانید چرا؟
یک کارمند استخدامی حداقل ۳۰ سال کار می‌کند و ۲۰ سال هم بازنشستگی دارد؛ یعنی مجموعا ۵۰ سال حقوق می‌گیرد؛ پس هزینه این تصمیم به قیمت امروز حداقل ۱۸۰ هزار میلیارد تومان می‌شود.‌(۱۳ صفر جلوی ۱۸) تأکید می‌کنم به قیمت امروز. یعنی وقتی تصمیم می‌گیرید ۱۵ هزار نفر را استخدام کنید، دست‌کم با چنین حجمی از بار مالی برای بیت‌المال مواجهید؛ بنابراین باید پرسید که آن کسانی که «کارشناسی»‌(یا به عبارت دقیق‌تر کارسازی) می‌کنند، صفرهای تصمیم خود را شمرده‌اند؟ اساسا به این صفرهای بی‌ارزش فکر کرده‌اند؟ ۱۵ هزار، سه صفر دارد؛ ولی در لحظه سیاست‌گذاری به ۱۳ صفر افزون می‌شود. بیت‌المال سه بخش دارد: بِی-تُل-مال.
درس چهارم حکمرانی: فرض کنید این ۱۵ هزار تقریبا یک‌سوم اعضای موجود است. مثلا ۵۰ هزار نفر، که عدد بزرگی است. این‌ها را با آن تعداد که از طریق سازوکارهای کنونی جذب می‌شوند، جمع بزنید. مجموعا چند نفر می‌شود؟ چه کارهایی می‌خواهید به آن‌ها بدهید؟ آیا کار و کلاس کم نمی‌آورید که به آنها بسپرید؟ می‌دانید که شمار دانشجویان به دلایل جمعیتی و مهاجرتی روزبه‌روز کم‌تر و کم‌تر می‌شود. آیا به اندازه کافی برای‌شان درس دارید تا که استاد در اتاق خودش بی‌کار ننشیند؟
این ۱۵ هزار قرار است چه رشته‌هایی را پوشش دهند؟ آیا می‌خواهید به رشته‌های فنی و پزشکی بفرستید یا به علوم انسانی؟ ظاهرا این تعداد ربطی به نیازهای علمی-صنعتی کشور ندارد و براساس برخی اسناد منتشره صرفا براساس «تحلیل‌های» بی‌پایه و بی‌مایه‌ای است که از علل وقایع سال گذشته دارید؟ اگر تحلیل شما این باشد که برای کاهش اعتراضات باید استاد استخدام کرد؛ یعنی اینکه دلیلی ندارد که اساسا نیازسنجی کنید که برای چه رشته‌هایی باید استخدام کنید؟
همین‌طوری بر بخت و اقبال تخته نرد سیاست، بازی می‌کنید؛ یعنی تصوری که از استاد دارید، استخدام معلم پرورشی برای دانشگاه‌هاست. مثلا برای دانشجویان نخبه پزشکی، مکانیک، شیمی، فیزیک، مهندسی و... یک استاد پرورشی استخدام کنید. سوراخ دعا را گم نکرده‌اید؟ یا این‌که خود را به «اون راه» می‌زنید و «استخدام» به خودی خود برای‌تان موضوعیت دارد؟ تکرار می‌کنم: ۱۵ هزار، سه صفر دارد؛ ولی در لحظه سیاست‌گذاری به ۱۳ صفر افزون می‌شود. بیت‌المال سه بخش دارد: بِی-تُل-مال.
درس پنجم حکمرانی: کدام گزارش متقن علمی از طرف کدام پژوهشگر معتبر یا حتی نامعتبر بیان کرده است که علت اصلی نارضایتی‌های سال گذشته استادان دانشگاه بوده‌اند؟ یکی را نام ببرید. یک گزارش را نشان بدهید. گاهی برای این‌که جای خود را باز کنیم، می‌خواهیم دیگری را از میدان به‌در کنیم و ۱۸۰ تریلیون تومان خرج روی دست بیت‌المال و منابع عمومی کشور می‌گذاریم. آخرش هم متوجه می‌شویم که فلان کس در کسوت کارمندی فلان دستگاه حسرت هیئت علمی‌بودن بر دلش مانده و با این تصمیم دارد برای خودش جاسازی و کارسازی می‌کند؛ بالاخره، در بدترین شرایط ممکن.
فقط دو سال دیگر تا انتخابات ریاست‌جمهوری فرصت باقی است. پس بشتاب ای برادر! وقت تنگ است؛ حیلت چاره‌ساز است. توجیه شما هم این است که دیگر باندها و جناح‌های سیاسی آن‌گاه که بر سریر قدرت بوده‌اند و حریر صدارت پوشیده‌اند، جامه‌ای از کرسی استادی بر قامت ناساز فردای خود بردوخته‌اند. حریفان چنین کرده‌اند و رسمی آشنا و آمُخته است. ما هم چنین و چنان کنیم؛ یعنی اگر دیگران بد کرده‌اند، من هم بد می‌کنم. خوب! البته من یک برتری دارم: چون با نام ارزش‌های انقلابی این کار را می‌کنم. باشد که جزای خیر یابم؛ کمین سخن این است که جامه‌ای ازرق بر صحنه جرم می‌کشانم. قبول باشد ان‌شاءالله.
می‌ماند اینکه وسط تابستانِ داغ سیاست برفی نمانده که سر کبک غفلت را در آن فرو کنم. درس چهارم حکمرانی این است که «اسیر هوای نفس آن دیگری که می‌خواهد به میز استادی برسد نشو»؛ «التماس دعا!»؛ خسته نمی‌شوید این‌همه کار خیر می‌کنید؟ کمی هم از این کار خیر برای دیگران باقی بگذارید. ۱۵ هزار، سه صفر دارد.
بیت‌المال سه بخش دارد: بِی-تُل-مال. درس ششم حکمرانی: وزیر علوم گفته است اگر به استاد بگوییم باید آموزش معلمی ببینید، چنین حرفی را توهین به خودش می‌داند. هم او نتیجه گرفته بود «افرادی که می‌خواهند در دانشگاه استخدام شوند، در بدو ورود باید یک دوره شبانه‌روزی آموزشی و حداقل سه‌ماهه بگذرانند و این دوره‌ها، شرط صدور حکم آنها باشد». او به این‌که دوره معلمی چه ربطی به «حضور شبانه» دارد، اشاره‌ای نکرده است.
نمی‌دانیم که این حضور، جز کارکردهای نظارتی بر «خواب و خواب‌های استاد» چه خاصیت دیگری دارد. تا هنگامی که ندانید که چه می‌خواهید و انتظار دیگری غیر از آموزش و پژوهشِ علمی از استاد دارید، سرگشته و حیران چنین طرح‌هایی هستید که از مغزهای بیمار به شما پیشنهاد می‌شود و شما هم بنا به ملاحظات سیاسی و شغلی آن را به زبان می‌آورید؛ و ناگهان، در معرکه ریاست، می‌بینید که هیچ آهی از تدبیر در بساط سیاست ندارید. «داناییِ بی‌حاصل آنگه شوَدَت پیدا/ در معرکه و میدان، دانی که نمی‌دانی.»
این‌همه ملاحظات نظارتی و سیاسی برای استادان کنونی کافی نیست؟ تازه می‌خواهید ۱۵ هزارِ دیگر به شمار موجود بیفزایید.
درس پنجم حکمرانی این است که با طناب رویکردهایِ غیرعلمی به چاه گمراهی اقوام تاریخ نروید که گوش فلک را از خسارت پر می‌کنید. این حکایت می‌تواند بازار ریای کسانی را داغ کند که در پس پرده تظاهر، نرد عشق با عروس منافع می‌بازند. داستانِ ناراستانِ سرزمین ما این است که از روی توهم و خیال یا از سر سودای هوی و آمال، طرح‌های عبرت‌ساز و برنامه‌های بی‌سرباز ارائه می‌شود.
هشدار! که عمر ریاست‌تان در کوی پریشانی به سر می‌آید؛ تا دیر نشده این‌همه وسوسه‌های سیاسی را به ورطه ناکامی ببرید. به جای آن به شوق خوفناکی از مهاجرت که در دل دانشجویانِ برتر کشور افکنده‌ شده است، بیندیشید تا فردا روزی انگشت ندامت به دندان حسرت نگزید. به جای آن، اخراج و «عدم تمدید» قرارداد استادان خوشنام و شریف را متوقف کنید. روزگاری است غریب؛ غربتی ساخته از قدرت و غرور. ۱۵ هزار، سه صفر دارد؛ ولی در لحظه سیاست‌گذاری به ۱۳ صفر افزون می‌شود. بیت‌المال سه بخش دارد. یاد گرفتید یا دوباره تکرار کنم؟
پس‌نوشت:
رفیقی پس از خواندن این نوشته گفت: «گیرم ۱۵ هزار نفر نیروی مدعی انقلابی‌گری گرفتی و استخدام کردی و کار هم برایش داشتی. ببینید چند درصد آدم‌هایی که در این ۴۴ سال استخدام شده‌اند، اهل جبهه، جنگ و خانواده شهید و اهل ارزش‌های انقلابی بودند و چند درصد از آن‌ها اکنون همراه این رفتارها و کنش‌های سیاسی هستند؟ چرا این‌قدر ریزش داشته‌اید در گفتمان انقلابی و مکتبیون دانشگاه؟ به همان دلیل برای این ۱۵ هزار نفر هم همان اتفاق می‌افتد و تکرار دوباره چرخه معیوب.»

روزنامه اعتماد، ۵ مهر ۱۴۰۲ - ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، نوشت: پشت پرده اخراج اساتید مصوبه‌ای با امضای ابراهیم رئیسی است.
روزنامه اعتماد چاپ تهران به نقل از محسن برهانی استاد تعلیق شده دانشگاه تهران نوشته «یک ماه پس از استقرار دولت ابراهیم رئیسی مصوبه‌ای برای برخورد با اساتید دانشگاهی مصوبه‌ای ابلاغ شد.»
آن‌چه روزنامه اعتماد «خالص‌سازی» دانشگاه‌ها توصیف کرده، مستند به مصوبه‌ای است که شورای عالی انقلاب فرهنگی یک ماه پس از روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی ابلاغ کرده بود. روزنامه‌ اعتماد این خبر را به نقل از محسن برهانی استاد پیشین حقوق دانشگاه تهران منتشر کرده است.
بنابر این گزارش، این مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که امضای ابراهیم رئیسی رئیس جمهور ایران را پای خود دارد بهانه «اخراج اساتید» بوده است. در این مصوبه، خطاب به هیات‌های عالی جذب اعضای هیات علمی «شرایط قطع همکاری با اساتید» قید شده است.
محسن برهانی استاد تعلیق شده دانشگاه تهران درباره وضعیت خود نیز به روزنامه اعتماد گفت «نه شاکی خصوصی دارم،نه مسئله مالی دارم نه مشکل اخلاقی؛ تعلیقم کردند چون در توییتر و اینستاگرام از منظر فقه و حقوق،از مردم دفاع کردم.»
در ماه‌های اول ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی در پی اخراج شماری از استادان دانشگاه‌های ایران، برخی روزنامه‌های چاپ ایران از «انقلاب فرهنگی» جدید یاد کرد.
اما روند اخراج استادان و فشارهای امنیتی بر دانشگاهیان ایران پس از اعتراضات سراسری که با کشته‌شدن مهسا‌(ژینا) امینی) شدت گرفت و بازتاب گسترده‌ای یافته است.
اخراج از دانشگاه، تعلیق، قطع یا کاهش حقوق، بازنشستگی اجباری، احضار توسط حراست دانشگاه، احضار از سوی نهادهای امنیتی و در نهایت محرومیت از فرصت‌های حرفه‌ای، بودجه‌های مطالعاتی و پروژه‌های علمی، از جمله فشارهایی است که بر استادان دانشگاه در این مدت وارد شد و در آستانه سالگرد کشته شدن مهسا امینی، شتابی مضاعف پیدا کرده است.

اعتراض دانشجویان سه دانشگاه به موج اخراج استادان؛ ۱۳ هزار امضا در مخالفت با اخراج شریفی زارچی
در حالی که کارزار دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف برای «اعتراض به اخراج علی شریفی زارچی» روز جمعه از ۱۳ هزار امضاء گذشت، روزنامه کیهان طی یادداشتی تاکید کرد که این استاد دانشگاه به دلیل حمایت از اعتراضات، علاوه بر «اخراج» باید «بازداشت و محاکمه» شود.
در همین حال جمعی از «دانشجویان رشته فلسفه‌ هنر دانشگاه هنر»، «دانشجویان دانشگاه بهشتی» و «دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه گیلان» در بیانیه‌های جداگانه‌ای با اعتراض به «موج اخراج استادان دانشگاه»، آن را ناشی از «جزم‌اندیشی» و «تمامیت‌خواهی» مقام‌های جمهوری اسلامی خواندند.
کارزاری که جمعی دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف در «اعتراض به اخراج علی شریفی زارچی» راه‌اندازی کرده‌اند، ۱۱ شهریور ۱۴۰۲، به بیش از ۱۳ هزار امضاء رسیده بود.
امضاء‌کنندگان این نامه که عمدتا دانشجویان و استادان دانشگاه و اعضای جامعه دانشگاهی کشور هستند، خطاب به محمدعلی زلفی‌گل، وزیر علوم و رئیس هیات امنای دانشگاه شریف، تاکید کردند که حضور علی شریفی زارچی، با «مدارج علمی و کسب مدال جهانی المپیاد کامپیوتر سال ۱۳۷۹ و انتشار مقالات متعدد علمی در نشریات معتبر دنیا» در بین هیات‌ علمی دانشگاه شریف، از افتخارات این دانشگاه محسوب می‌شود.
آن‌ها در ادامه با اعتراض به موج اخراج استادان دانشگاه، نوشتند: «حذف اساتید خبره و دل‌سوز از جامعه دانشگاهی، علاوه بر آسیب مستقیم به پایه اساتید، موجب دلسردی دانشجویان و تشویق آنها به مهاجرت می‌شود.»
امضاء‌کنندگان نامه «کارزار مخالفت به اخراج علی شریفی زارچی»، با اشاره به این‌که «اکثر کشورهای دنیا مشغول به تشویق نخبگان خود و نخبه‌پروری و تلاش برای استفاده از استعداد آن‌ها در زمینه رشد کشور هستند»، خطاب به وزیر علوم تاکید کردند که «کم‌ترین خواسته جامعه علمی ایران حفظ امثال دکتر شریفی زارچی در بدنه علمی کشور و تکریم ایشان» است.
هم‌زمان روزنامه کیهان، که تحت نظر نماینده علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی منتشر می‌شود، خواهان «محاکمه علی شریفی زارچی» شد و نوشت: علاوه بر اخراج شریفی زارچی از دانشگاه، «او باید به این خاطر که در آشوب‌های سال گذشته فعال بوده است، بازداشت و محاکمه شود.»
این روزنامه، هم‌چنین فهرستی از اتهامات علیه علی شریفی زارچی را منتشر کرد و نوشت: «شریفی زارچی از جمله افرادی است که با سوءاستفاده از جایگاه خود، در آتش اغتشاشات دمیده و در خون‌هایی که به واسطه اغتشاشات سال گذشته بر زمین ریخته شد، شریک است.»
کیهان در ادامه اظهارات اخیر رئیس ‌دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه شریف مبنی بر این‌که «با اخراج شریفی زارچی مخالف است» را مورد نکوهش قرار داد و نوشت که «اظهارنظر رئیس ‌دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه شریف غیرحرفه‌ای و تامل برانگیز» است.
هم‌زمان علی شمسی‌پور، سخن‌گوی وزارت علوم، نیز با تایید «اخراج» یا «تعلیق» ۵۸ تن از استادان دانشگاه در دولت رئیسی، گفت که ۳ تن از این استادان در قوه قضاییه پرونده دارند و ۷ تن در اعتراضات «کنشگری مجرمانه داشتند» و شماری دیگر از استادن نیز به خاطر «تشکیل پرونده توسط هیات انتظامی اعضای هیات علمی» از تدریس «تعلیق» شده‌اند.
سخن‌گوی وزارت علوم افزود که دو تن از استادان نیز «توسط مراجع ذی صلاح رد صلاحیت شدند» و با هفت تن از استادان هم به دلیل «رکود علمی» قطع همکاری شده است، گفت که تعدادی از استادان اخراج شده هم هم عضو هیات علمی نبودند و به شکل «حق‌التدریس» با دانشگاه‌ها همکاری داشتند.
شمسی‌پور، هم‌چنین گفت که از مجموع ۵۸ استادی که «اخراج» یا «تعلیق» شده‌اند، ۳ استاد مربوط به دانشگاه‌های علوم پزشکی تحت نظر وزارت بهداشت هستند که ربطی به وزارت علوم ندارند و ۱۷ تن از استادان اخراج شده نیز استاد دانشگاه آزاد هستند و خودشان باید در این مورد پاسخ‌گو باشند.
در همین حال، جمعی از «دانشجویان رشته فلسفه‌ هنر دانشگاه هنر» روز جمعه ۱۰ شهریور ماه در بیانیه‌ای به موج اخراج استادان از دانشگاه‌ها و از جمله «حذف و ممنوع‌التدریس شدن» مسعود علیا و امیر مازیار دو تن از استادان این دانشگاه اعتراض کردند.
این دانشجویان در بیانیه‌ای که در کانال شوراهای صنفی دانشجویان کشور منتشر شد، خطاب به مقام‌های جمهوری اسلامی نوشتند: «ما، دانشجویان رشته‌ فلسفه‌ هنر دانشگاه هنر، نه شما را به رسمیت می‌شناسیم، نه تصمیم‌هایتان را»، و از همین رو «انتخاب واحد نمی‌کنیم و سر کلاس‌ها شرکت» نخواهیم کرد.
دانشجویان رشته فلسفه هنر دانشگاه هنر در بیانیه خود با تاکید بر اینکه «استادهای جایگزین» را «توهین به شان کلاس‌ها و دانش و دانشگاه‌» می‌دانند، خطاب به مقام‌های حکومتی نوشتند: «تا بازگشت دکتر علیا و دکتر مازیار به کلاس‌های درس، پاسخ ما، به شما و کلاس‌های خالی‌تان یک کلمه‌ است: نه.»
هم‌زمان جمعی از دانشجویان دانشگاه بهشتی نیز با انتشار بیانیه‌ای ضمن «اعتراض به موج اخراج استادان» این دانشگاه و سایر دانشگاه‌های کشور، گفتند: مقام‌های جمهوری اسلامی «فکر فردای بدون ما و کلاس‌هایی بدون اساتیدی چون مهدی خویی، محسن برهانی، رهام افغانی» و دیگر استادان تعلیق یا اخراج شده را کرده‌اند اما «نفهمیدند که ما نیز هر دقیقه و ثانیه به فردای بدون آن‌ها فکر می‌کنیم.»
این بیانیه با اشاره به «ممنوع‌الورودی» و «بازداشت» گسترده دانشجویان در جریان اعتراضات زن، زندگی، آزادی، تاکید کرد که اکنون «اساتیدِ با ارزش در سراسر کشور به بهانه‌ غیر خودی بودن» از دانشگاه اخراج می‌شوند.
دانشجویان دانشگاه بهشتی در بخش‌هایی از بیانیه‌ خود اسامی شماری از «مدرسان دانشگاه‌ها» از جمله همین دانشگاه را به‌عنوان «استادان سفارشی» معرفی کرده تاکید کردند که این مدرسان به «دانشجویان تذکر حجاب» می‌دهند، و «دانشجو را در کرسی درس بازجویی می‌کنند.
در بیانیه دانشجویان دانشگاه بهشتی از جمله نام «جمیله علم‌الهدی» همسر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی، به عنوان یکی از «استادان سفارشی» ذکر شده و آمده است که در جمهوری اسلامی شماری از اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها «به واسطه اصل و نسب» یا «مدح حکومت» به تدریس مشغول شده‌اند یا «ریاست دانشکده و دانشگاه را تصاحب» کرده‌اند.
از سوی دیگر، جمعی از دانشجویان حقوق دانشگاه گیلان نیز در بیانیه‌ای به اخراج اخراج محمدرضا نظری‌نژاد استاد دانشگاه گیلان و رئیس پیشین کانون وکلای این استان، اعتراض کردند.
در این بیانیه که عصر جمعه ۱۰ مهر در سایت انصاف‌نیوز منتشر شد، آمده است: «موج جریان تمامیت‌خواهی و نابخردی، به گروه حقوق دانشگاه گیلان نیز رسید و قطع همکاری دانشگاه گیلان با دکتر محمدرضا نظری‌نژاد، استاد شریف و اندیشمند رشته حقوق، موجب تاسف، بهت، خشم و تشویش خاطر ما دانشجویان حقوق دانشگاه گیلان شده است>»
دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه گیلان در بیانیه خود با بیان «اعتراض شدید» نسبت به موج «اخراج، قطع همکاری» و «حذف» استادان دانشگاه‌ها، یادآوری کردند که «وجه اشتراک همه‌ این اساتید، مغایرت نسبی مبانی نظری، اندیشه‌ها و جهان‌بینی آن‌ها در نسبت با گفتمان مطلوب حاکمیت است.»
این بیانیه، هم‌چنین موج اخراج استادان را ناشی از «تمامیت‌خواهی و نابخردی» جناح حکم بر کشور و «زنگ خطری مهم برای جریان اندیشه‌ورزی آزاد و مستقل» خواند و تاکید کرد که حذف استادان ناهمسو با حکومت را «جفایی نابخشودنی در حق ملت» و «دانشجویان» می‌داند.
دانشجویان حقوق دانشگاه گیلان همچنین در بیانیه خود تاکید کردند که اقدام جمهوری اسلامی در «برخورد جزم‌اندیشانه‌ با اساتید دگراندیش، نتیجه‌ای جز تقلیل رسالت دانشگاه از محلی برای تضارب اندیشه‌ها به محلی برای تحمیل عقیده نخواهد داشت.»
طی روزهای اخیر شورای صنفی دانشجویان شریف، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف و حتی «جامعه اسلامی دانشجویان» دانشگاه شریف نیز در بیانیه‌هایی به روند اخراج استادان از جمله شریفی زارچی عضو هیات علمی دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف اعتراض کرده بودند.
از زمان آغاز اعتراضات زن، زندگی، آزادی در ایران، علاوه بر بازداشت‌های گسترده و اخراج و تعلیق دانشجویان معترض، شماری از استادان دانشگاه‌های تهران، ضنعتی شریف، فردوسی مشهد، دانشگاه اصفهان، دانشگاه هنر تهران، دانشگاه کرمان، دانشگاه حکیم سبزواری، دانشگاه هنر، دانشگاه بهشتی، دانشگاه شیراز، دانشگاه گیلان و دیگر دانشگاه‌های ایران به خاطر حمایت از دانشجویان معترض از کار «تعلیق» یا «اخراج» شده‌‌اند.
ابعاد «تعلیق» و «اخراج» استادان چنان گسترده است که شوراهای صنفی دانشجویان کشور پیشتر آن را بخشی از «پروژه بزرگ‌تر تصفیه دانشگاه‌ها در سراسر کشور» خوانده بود.
در پی اوج‌گیری موج اخراج استادان، کانون صنفی استادان دانشگاهی ایران روز یک‌شنبه پنجم شهریور ماه در بیانیه‌‌ای با اشاره به تشکیل «صدها پرونده» برای استادان دانشگاه به موج اخراج استادان اعتراض کرد و خواهان توقف روند «احضار» و «اخراج» استادان دانشگاه‌ها شد.
کانون نویسندگان ایران نیز با انتشار بیانیه‌ای ضمن اعتراض به اخراج استادان دانشگاه، نسبت به «تنگ‌تر شدن حلقه‌ سرکوب دانشگاه» و «تکرار فاجعه‌ تصفیه دهه ۶۰‌ دانشگاه‌ها» هشدار داد.

سینماگران معترض؛ از توقیف پاسپورت تا بازداشت
خانه سینما عنوان کرد لیستی ۱۰۰ نفره از هنرمندان ممنوع‌الخروج و بازداشتی تهیه کرده و خبر از ممنوع‌الخروجی اکثر بازیگران مشهور و کارگردان‌ها می‌دهد. در طول مدت اعتراضات لیستی توسط کمیته حقوقی در خانه سینما تهیه شده بود که حدود صد نفر است و شامل زندانیان، کسانی که پاسپورت‌های‌شان توقیف شده و ممنوع‌الخروج‌ها می‌شود. این آمار مدام به‌روز شده و نفرات جدیدی به لیست اضافه می‌شوند.


آفتاب نیوز نوشت: از همان ابتدای ناآرامی‌های اخیر که با درگذشت مهسا امینی آغاز شد، تعدادی از هنرمندان رشته‌های مختلف هنری نسبت به موضوع واکنش نشان دادند. آن‌ها به درگذشت این دختر کرد که در جریان سفرش از سقز به تهران توسط نیرو‌های گشت موسوم به ارشاد دستگیر شد و جان خود را از دست داد، دست به واکنش زدند.
تعبیر غالب از این واکنش‌ها این بود که آن‌ها تصمیم گرفتند با وجود همه عواقبی که ممکن است برای‌شان به وجود بیاید، در کنار مردم بایستند و با آن‌ها همدلی داشته باشند. واکنش هنرمندان به مرگ مهسا امینی را البته باید در قالب حرکتی عمومی و در بطن اعتراضات و نارضایتی‌هایی دید که در سطح عمومی و از سوی مردم در جریان بوده و تاکنون نیز ادامه داشته است.
شبنم فرشادجو و کتایون ریاحی دو بازیگر سینما و تلویزیون ایران بودند که در اولین روز‌ها تصاویر کشف حجاب‌شان در فضای مجازی دست به دست شد. مریم بوبانی، آبان عسکری، مریم پالیزبان و شیوا ابراهیمی هم طی روز‌های بعد با انتشار تصایر بدون حجاب به این جمع اضافه شدند.
فاطمه معتمدآریا که برای درگذشت مهسا امینی نوشته بود: «چه جنایتی بالاتر از کشتن دختران بی‌گناه این سرزمین است؟ به چه حقی؟ کدام جانی حامی این جنایت است؟» او همان روز‌ها در مراسم خاکسپاری امین تارخ بدون روسری پشت تریبون قرار گرفت و گفته بود: «حال ما به روزگاران، خراب است نه فقط به خاطر از دست دادن امین. من برای اولین‌بار از روی نوشته می‌خوانم و می‌گویم که این روز‌ها حال همه بد است و حال ما بدتر از همه.»
در آن زمان تعدادی دیگری از زنان هنرمند سینما اگرچه روسری از سر برنداشتند، اما همراه مردم بودند؛ از آن میان می‌توان به هانیه توسلی، ترانه علیدوستی، باران کوثری، هنگامه قاضیانی، بهنوش طباطبایی و... اشاره کرد که در صفحات مجازی حمایت خود را از اعتراضات مردمی اعلام کردند که صدای اعتراض‌شان در خیابان‌ها شنیده می‌شد.
به موازات اعتراض زنان هنرمند، هنرمندان مرد هم به میدان آمدند. از آن‌ها باید به اصغر فرهادی، حامد بهداد، مهران مدیری، شهاب حسینی، پژمان جمشیدی اشاره کرد که با نوشته‌ها و گفته‌های‌شان همراهی خود را با مردم اعلام کردند.
همان زمان وزیر ارشاد با انتشار تصاویر بی‌حجاب بازیگران گفته بود: «بازیگران زنی که کشف حجاب کردند، به این انتخاب جدید رسیدند که تابع قوانین نباشند؛ ما در حوزه فرهنگ و هنر در خدمت عزیزانی هستیم که ملزم به قانون هستند.» او در ادامه گفت: «اکثریت اهالی فرهنگ و هنر همراه با قانون هستند، اما اگر کسی اصرار دارد به قانون‌شکنی تجاهر کند، طبیعتا قانون نمی‌تواند از او حمایت لازم را داشته باشد.»
این صحبت‌های وزیر ارشاد با واکنش تند حامد بهداد و کتایون ریاحی مواجه شد. دقیقا از همین زمان بود که رسانه‌ها اعلام کردند کتایون ریاحی تحت تعقیب قرار دارد. بعد از واکنش منفی گسترده که به سخنان وزیر ارشاد شد، او در صحبت‌های بعد خود سعی کرد نشان دهد نگاه همدلانه‌ای به موضوع دارد و با هنرمندان همراه است؛ او سعی کرد بگوید امکان تجدیدنظر درمورد کسانی که از واکنش‌های اعتراضی مشابه آن‌چه پیش از آن نشان داده بود، پشیمان هستند، وجود دارد: «اگر فردی از اهالی فرهنگ و هنر در خصوص اتفاقات اخیر دچار خطا شده، راه برای بازگشت باز است و در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خدمت‌شان هستیم.»

مژگان خالقی، سینما بازداشت شد
شرق روز شنبه، ۲۰ آبان، گزارش داد که خانم خالقی که برای پس گرفتن وسایل توقیف شده خود به دادسرای اصفهان مراجعه کرده بود، بازداشت شده است. وب‌سایت روزنامه شرق از بازداشت مژگان خالقی، کارگردان سینما و تئاتر و سازنده فیلم «کاباره»، خبر داده است که مردادماه امسال با برخورد نیروهای امنیتی مواجه و در میانه فیلمبرداری توقیف شد.
بر اساس این گزارش، برخی رسانه‌ها علت بازداشت او را تشکیل پرونده‌ای با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» دانسته‌اند.
روز ۱۹ مرداد، معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی وزارت ارشاد گفته بود که «دستگاه‌های مربوطه» با ساخت یک فیلم زیرزمینی با نام «کاباره» برخورد کرده‌اند. این مقام دلیل این اقدام را نداشتن مجوز تولید از وزارت ارشاد دانسته و به شکل تلویحی گفته بود که بازیگران این فیلم حجاب اجباری نداشته‌اند.
برخی رسانه‌های نزدیک به جمهوری اسلامی، یکی از دلایل توقیف این فیلم را حضور کاوه فرنام، تهیه‌کننده مقیم اروپا و همکار محمد رسول‌اف در فیلم «شیطان وجود ندارد»، عنوان کردند.
آقای فرنام و کارگردان «کاباره» این خبر را تکذیب کردند و مژگان خالقی روز ۲۲ مرداد به روزنامه شرق گفت که وزارت ارشاد در جریان تولید این فیلم بوده و سازندگان با «هماهنگی» سازمان سینمایی فیلمبرداری را آغاز کرده بودند.
او حضور فاطمه معتمدآریا به عنوان بازیگر این فیلم را که پیش‌تر به شکل غیررسمی اعلام شده بود، تایید کرد و گفت علی مصفا دیگر بازیگر «کاباره» بوده و حسین علیزاده، آهنگساز سرشناس، قرار بود برای فیلم موسیقی بسازد.
مژگان خالقی درباره توقیف این فیلم و وسایل فیلمبرداری گفت که «۳۰ تا ۴۰ نفر به شکلی غیرمتعارف» به محل فیلمبرداری رفته‌اند.
او افزود: «هم‌زمان این افراد به محل‌های دیگر شامل دفتر کار تدوینگر، خانه خانم معتمدآریا و خانه من هم رفتند و همه وسایل را با خود بردند.»
به‌گفته این کارگردان، «در تاریخ سینمای ایران سابقه نداشته که دوربین فیلمبرداری را ببرند و معمولا هارد را می‌برند، ولی این بار دوربین را هم با خود بردند. وسایل فیلم‌برداری نزدیک به ۱۵ میلیارد تومان ارزش داشت، ولی اکنون وسایل دست آن‌هاست و من هر روز باید هم به کسانی که از آن‌ها وسایل را اجاره کرده‌ام، جواب پس بدهم و هم اجاره آن را پرداخت کنم. مهم‌تر این‌که سلامت این وسایل گران قیمت هم در خطر است.»

از ممنوع‌التصویر شدن تا توقیف پاسپورت
در جریان همراهی هنرمندان با اعتراض‌های مردمی، اولین مرحله از برخورد دستگاه‌های رسمی، ممنوع التصویری تعدادی از هنرمندان بود. این ممنوع‌التصویر شدن اگرچه به‌طور رسمی اعلام نشد، اما پایین آوردن بیلبورد‌هایی که تصویر شهاب حسینی و پژمان جمشیدی روی آن‌ها بود از سطح شهر، نشان می‌داد که با اعتراض آن‌ها برخورد شده است.
بعد اعلام شد که پاسپورت بسیاری از هنرمندان توقیف شده و آن‌ها اجازه خروج از کشور ندارند. این موضع چند روزی در صدر اخبار مربوط به برخورد با هنرمندان معترض در رسانه‌ها قرار داشت. در همان مقطع گمانه‌هایی هم مبنی بر ممنوع‌الکار شدن بعضی از هنرمندان معترض شنیده می‌شد که در حد شنیده‌ها باقی ماند و شکل رسمی پیدا نکرد.
در ادامه جریان اعتراض‌ها اصغر فرهادی، فیلم‌ساز جهان‌آوازه ایران از هنرمندان خارجی خواست این اعتراض‌ها را همراهی کنند. درخواستی که منجر به اعلام حمایت پنه لوپه کروز، ژولیت بینوش و تعدادی دیگر از هنرمندان جهانی از جنبش اعتراضی مردم ایران شد.
پس از آنکه اعتراض‌ها در ایران سبب بروز خشونت‌هایی در کشور شد و به دنبال آن شمایل اعترض‌ها هم تغییر کرد و مطالبات از مساله حجاب به مسائل دیگر گسترش یافت، شکل اعتراض هنرمندان هم به همان تناسب تغییر کرد.
در این مقطع جنبش مطالبه‌گرانه مردم ایران، هنرمندان زن دیگری هم به معترضین افزوده شدند که اگرچه حجاب از سر برنداشتند، اما با نوشته‌ها وگفته‌های‌شان در فضای مجازی، همراهی خود را با مردم اعلام کردند.
شاید در این مقطع به‌نظر می‌رسید ماجرای کشف حجاب هنرمندان فروکش کرده است، اما به یک‌باره ترانه علیدوستی عکسی از خود منتشر کرد که در آن حجاب از سر برداشته بود و نوشته «ژن ژیان ئازادی» در دست داشت.
روزنامه کیهان بلافاصله به بی‌حجابی ترانه علیدوستی واکنش نشان داد و نوشت: «خانم بازیگری اخیرا اقدام به انتشار تصویر بی‌حجاب همراه با کاغذی که روی آن شعار نوشته را منتشر کرده است... ترانه که گویی هنوز ۱۵ سال دارد.»
کیهان در آن مطلب هم‌چنین اقدام ترانه علیدوستی را سطحی و پیش‌پاافتاده خواند. این اقدام ترانه انگار ماجرا را وارد فاز تازه‌ای کرد؛ چرا که به‌دنبال آن، هنرمندان دیگری هم با او همراهی کردند؛ از جمله خزر معصومی، دنیا مدنی، سحر زکریا، شقایق دهقان و شراره دولت‌آبادی که با او همراهی کردند.
سحر زکریا با اشاره به این‌که از مدت‌ها قبل موهایش را به نشانه اعتراض کوتاه کرده، اما خجالت می‌کشیده به احترام خون جوانان چیزی بگوید، نوشت: «ولی اگر دردی دوا می‌شود، من هم هستم.»
اما واکنش محمد عمرانی به اعتراض‌ها و ناآرامی‌ها متفاوت بود. او همراهی خود را به‌شکلی نمایشی اجرا کرد. درادامه رخشان بنی‌اعتماد، نویسنده و کارگردان سرشناس سینمای ایران هم به میدان آمد.
او با انتشار ویدیویی از خود در صفحه اینستاگرامش در حالی که حجاب بر سر نداشت، خطاب به مسئولان از مرگ کیان پیرفلک، کودک ۹ ساله که در حادثه ایذه شهید شد به‌شدت انتقاد کرد.
بنی‌اعتماد در بخشی از آن ویدیو گفت: «به خودم اجازه حرف زدن ندادم تا مبادا حمایت من از اعتراض بحق جوان‌ها باعث کشته‌شدن حتی یک نفر بیشتر بشود...» در ادامه الهام پاوه‌نژاد هم به این جمع پیوست و روسری از سر برداشت و نوشت: «من همیشه مردم بوده، هستم و خواهم بود. خواهم مرد به خاک پدرم سوگند.»
افسانه بایگان، از بازیگران شناخته‌شده سینما و تلویزیون هم با انتشار تصویر بدون حجابش، همراهی خود را با مردم اعلام کرد. بعد کتانه افشاری‌نژاد بازیگر سریال جیران هم به این جمع اضافه شد.
تمام این صحبت‌ها در حالی بود که رسانه‌های جناح اصولگرا بازیگران زنی را که در ماه‌های اخیر کشف حجاب کردند، در بیشتر موارد بازیگران «دست‌چندم» می‌نامید و حتی این اواخر روزنامه جوان اقدام این هنرمندان را تلاش آن‌ها برای دریافت گرین کارت دانست.

لیست روز‌افزون بازداشتی‌ها و ممنوع‌الخروج‌ها
در همین زمان بود که خانه سینما عنوان کرد لیستی ۱۰۰ نفره از هنرمندان ممنوع‌الخروج و بازداشتی تهیه کرده و خبر از ممنوع‌الخروجی اکثر بازیگران مشهور و کارگردان‌ها می‌دهد. در طول مدت اعتراضات لیستی توسط کمیته حقوقی در خانه سینما تهیه شده بود که حدود صد نفر است و شامل زندانیان، کسانی که پاسپورت‌های‌شان توقیف شده و ممنوع‌الخروج‌ها می‌شود. این آمار مدام به‌روز شده و نفرات جدیدی به لیست اضافه می‌شوند.
اما در این میان ماجرای هنگامه قاضیانی چیز دیگری بود. او که از ابتدای اعتراض‌ها همراه مردم بود، اما آنچه باعث شد بیشتر در کانون توجه قرار بگیرد، این بود که در روز‌های اخیر با انتشار پستی به بهانه کشته شدن کیان پورفلک، اعتراض خود را به خشونتی که به کودکان این سرزمین می‌شود اعلام کرد و نوشت که سفیر حسن و یوسف ما هم که نامه‌اش را برای دوستان مجیزگویش خوانده بود، آن‌نامه هیچ‌وقت نوشته نشد و او هم در این روز‌ها دم برنیاورد. مهتاب کرامتی هم دقیقا بعد از این اعتراض قاضیانی از سمتش در یونیسف کناره گرفت.
در همین زمان بود که خبرگزاری قوه قضاییه از احضار پنج بازیگر سینما به دادسرا خبر داد.
این خبرگزاری نوشت: «طی یک هفته گذشته پنج نفر از چهره‌های سینمایی جهت پاسخگویی در مورد انتشار مطالب غیر مستند و تحریک‌آمیز به دادسرا احضار شدند. این افراد شامل الناز شاکردوست، میترا حجار، باران کوثری، سیما تیرانداز و هنگامه قاضیانی هستند. سه فرد دیگر نیز باید طی روز‌های آتی به مقام قضایی در مورد مطالب غیر واقعی مطرح شده پاسخگو باشند.»
بعد از این خبر، هنگامه قاضیانی در حساب شخصی‌اش در اینستاگرام حجاب از سر برداشت، اما نوشت: «شاید این آخرین پست من باشد. از این لحظه به بعد هم هر اتفاقی برایم بیفتد، بدانید مثل همیشه تا آخرین نفس کنار مردم ایران هستم.»
هنوز ۲۴ ساعت از این پست قاضیانی نگذشته بود که خبرگزاری دولت از بازداشت هنگامه قاضیانی بازیگر شناخته‌شده سینما خبر داد. اتهامات قاضیانی دایر بر اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام اعلام شده است.
ساعاتی بعد از این خبر، تسنیم هم از بازداشت کتایون ریاحی بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون خبر داد. بازیگری که گفته می‌شد از مدت‌ها قبل تحت تعقیب بوده است.

واکنش هنرمندان دیگر به بازداشت‌ها
این بازداشت از لحظاتی بعد از آن، با واکنش منفی جامعه هنرمندان همراه شد. وب‌سایت بانی فیلم نوشت: «جمع زیادی از بازیگران و سینماگران با انتشار متنی از مقامات مسوول خواسته‌اند تا دو بازیگر دستگیر شده در روز‌های اخیر آزاد شوند.
این هنرمندان با انتشار یک متن خواستار آزادی فوری هنگامه قاضیانی و کتایون ریاحی شدند. در این متن منتشرشده آمده: هنرمند آیینه مردم است، مردم صدای هنرمند. صدای هم هستیم و خواهیم ماند. جای هنرمند زندان نیست. جای ورزشکار زندان نیست. جای معلم زندان نیست. جای دانشجو زندان نیست. جای دانش‌آموز زندان نیست. جای مردم زندان نیست. هنگامه قاضیانی و کتایون ریاحی را آزاد کنید.
تاکنون این متن و درخواست توسط هنرمندانی نظیر سعید سعیلی، سحر دولتشاهی، احمد مهرانفر، امیر آقایی، ساعد سهیلی، سینا مهراد، روشنک گرامی، مجید صالحی، لیلی رشیدی، بهرام افشاری و حبیب رضایی منتشر شده است.»
روز چهارشنبه سوم آبان‌(۲۵ اکتبر) محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد ایران در حاشیه برگزاری جلسه هیات دولت در مورد بازیگران زنی که پس از قتل مهسا امینی و در همراهی با جنبش زن، زندگی، آزادی بدون حجاب اجباری در مراسم مختلف حضور پیدا کرده بودند، اعلام کرده بود: «امکان فعالیت برای کسانی که قانون را رعایت نمی‌کنند، فراهم نیست.»
با اعلام رسمی این موضوع برخی از این بازیگران پرسابقه سینمای ایران به اظهارات وزیر ارشاد واکنش نشان داده و اعلام کردند، «خودخواسته» حاضر به فعالیت در سینمای ایران نیستند و این ممنوع‌الکاری برایشان «معنا» ندارد.
در واکنش‌ها به این خبر، کتایون ریاحی که از نخستین هنرپیشگانی بود که حجاب اجباری از سر برداشت، نوشت: «شرافتم اجازه کار در سینمای امروز رو نمیده! شما کی باشید؟»
هنگامه قاضیانی، بازیگری که در جریان خیزش مردمی بازداشت نیز شده بود، در واکنش به این خبر نوشت: «قبل‌تر در سلول انفرادی با بازیگری خداحافظی کردم و دوباره هم آن را گفتم، حالا حس این را دارید که شما مرا ممنوع‌الکار کردید؟ نشانه مهم شخصیت هنری من در حفظ عزت نفس من است.»
پانته‌آ بهرام، یکی دیگر از این بازیگرانی که نامش در این لیست قرار دارد نیز در اینستاگرامش نوشت: «ممنوع‌الکاری حتی آخرین دغدغه من هم نیست.»
ترانه علیدوستی که نیز در اعتراضات سال گذشته بازداشت و زندانی شده بود در استوری اینستاگرامش با اشاره به اینکه به خاطر اعتراض به حجاب اجباری، خودش حاضر نیست در فیلمی بازی کند، نوشت: «هر چه سکوت می‌کنم، متاسفانه پایانی بر اضافه گویی شما نیست. اگر دیگر در فیلم‌هایتان بازی نمی‌کنم یک ثانیه هم فکر نکنید شمایید که توانسته‌اید محرومیتی برای من بسازید. دلیل پشت کردن به سینمای شما این است که از آن روسری زوری که در فیلم‌هایتان در حمام و اتاق خواب هم سر ما می‌گذارید، هنوز دارد خون می‌چکد. من پارچه‌ای که خواهرانم را کشت را برای فیلم‌های شما به سر نمی‌کنم.»
دنیا مدنی، بازیگری که نام او نیز در این لیست قرار دارد و البته مدتی است که در خارج از کشور سکونت دارد نیز در شبکه اجتماعی x با انتشار عکسی از همکارانش که مانند او ممنوع‌الکار شده‌اند، نوشت: «باعث افتخار و سربلندی بنده است که تحت نظارت هیچ رژیم و حکومتی نیستم.»
شنبم فرشادجو، از دیگر بازیگران ممنوع‌الکاری که پس از اعتراضات در ایران به خارج از کشور رفت نیز در استوری اینستاگرامش با نوشتن نام الهه محمدی، نیلوفر حامدی، توماج صالحی و سامان یاسین و ... اعلام کرد، این ممنوع‌الکاری دغدغه او هم نیست.
واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز به این موضوع مانند بسیاری از بازیگران ممنوع‌الکار شده، با چاشنی بی‌تفاوتی و طنز همراه بود.
کاربری نوشته است: «خبر ممنوع‌الکاری بازیگران زن خیلی جالب بود. خب باهوش‌ها وقتی این بازیگران کشف حجاب کردند یعنی تصمیم‌شون رو برای بازی نکردن گرفته بودند. حالا شما اومدین ممنوع‌الکارشون کردین!»
حمایت دست‌اندرکاران دیگر سینمای ایران از این بازیگران نیز پرشمار بود. منیژه حکمیت، تهیه‌کننده سینمای ایران و مادر پگاه آهنگرانی با انتشار تصاویر زنان ممنوع‌الکار شده در اینستاگرام نوشت:‌ «عزیزانم تک‌تک شما خود هنر هستید، خود خود سینما، این دوران نیز بگذرد.»
حکمت که به تازگی عکسی از او هم بدون حجاب اجباری در یکی از فستیوال‌های فیلم در خارج از کشور منتشر شده در این پست اینستاگرامی هم‌چنین با بیان این‌که نام هیچ بازیگر مردی در لیست بازیگران ممنوع‌الکار دیده نمی‌شود، خطاب به دیگر بازیگران زن که «این روزها خوشحالند و پی‌‌درپی قرارداد می‌بندند»، نوشت:‌ «بدونید این آسیاب به نوبت است، اگر مزور نباشید.»
رضا کیانیان، از هنرپیشگان مطرح سینمای ایران نیز در واکنش به خبر ممنوع‌الکاری همکارانش با بیان این‌که «همکاران من بیش‌ترشان ستاره‌ای در آسمان هنر ایران هستند»، نوشت: «سال‌ها زمان لازم است که ستاره دیگری در این حد و اندازه طلوع کند. آیا به این نکته فکر شده است؟ این هنرمندان سرمایه‌های ملی هر کشوری هستند. آیا «سرمایه سوزی» برای کشور ما کار صحیحی است؟ قدر و اندازه هنرمند را مردم مشخص می‌کنند.»
باران کوثری، ویشکا آسایش، فاطمه معتمد آریا، گلاب آدینه، افسانه بایگان، پگاه آهنگرانی، مریم بوبانی، روناک یونسی، پردیس افکاری، آیان عسگری، سهیلا گلستانی، چکامه چمن ماه، شقایق دهقان و شیوا ابراهیمی، دیگر بازگیرانی هستند که اسم‌شان در لیست ممنوع‌الکارها آمده است.

اظهارات وزیر ارشاد درباره فعالیت هنرمندان منتقد
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: هر کس به قوانین جمهوری اسلامی احترام نگذارد طبیعتا نمی‌تواند در حوزه‌های قانونی فعالیت کند.
محمدمهدی اسماعیلی در حاشیه جلسه چهارشنبه هیات وزیران در جمع خبرنگاران، در پاسخ به این پرسش که تکلیف روناک یوسفی بازیگری که علیه نظام تبلیغ کرد چیست، پاسخ داد: هر کس به قوانین جمهوری اسلامی احترام نگذارد طبیعتا نمی‌تواند در حوزه‌های قانونی فعالیت کند مگر رفع مانع شود. ما این موضوع را محکم بیان کرده‌ایم و همچنان بر آن تاکید داریم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره ایجاد سکوی دائم فروش لباس اسلامی گفت: این اتفاق در ۱۵ استان رخ داده است و دوستان ما در شورای فرهنگ عمومی و کارگروه مد و لباس با حضور در استان ها اقدام به افتتاح این سکوها کرده اند. بعد از جلسه قرارگاه زیست عفیفانه که به ریاست ریاست‌جمهوری برگزار شد، تمهیداتی اندیشیده شده و تلاش ما این است که دسترسی مردم به لباس و پوشاک مناسب، هموار شود. بسیاری از بانوان و آقایان گلایه دارند که لباس مناسب پیدا نمی‌شود که ما در حال رفع این مشکل هستیم.
اسماعیلی درباره آخرین وضعیت تدوین سند ملی موسیقی اظهار کرد: تصویب این سند در شورای هنر پس از ۴۵سال، اتفاق خیلی مهمی بود. مصوبات شورای هنر به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال می‌شود و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به‌مدت دو هفته برای بررسی فرصت دارند. اگر کمتر از ۳ نفر از اعضا اعتراض کنند، این به عنوان مصوبه تلقی می شود. بعد از اینکه این مصوبه را ارسال کنیم، دو هفته در اختیار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار می گیرد و اگر اعتراضی بود، برسی می‌شود و اگر اعتراضی نبود توسط رئیس‌جمهور ابلاغ می شود.

قاتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر؛ جمهوری اسلامی است
با انتشار جزئیات بیش‌تر از خبر قتل داریوش مهرجویی، کارگردان سرشناس ایرانی و همسرش در ویلایی در کرج، فرمانده نیروی انتظامی استان البرز گفت این قتل توسط فرد یا افراد ناشناس، با ضربات سلاح سرد به گردن و اعضای بدن رخ داده ولی هنوز انگیزه قتل مشخص نیست.


داریوش مهرجویی و همسرش

حمید هداوند در گفت‌وگو با ایسنا افزود: قتل آقای مهرجویی و همسر ایشان در ساعات پایانی شنبه‌شب، ۲۲ مهر از سوی دختر مرحوم مهرجویی به پلیس اطلاع داده شد و ماموران در حال بررسی جزئیات این قتل هستند.
هم‌زمان، انتشار متنی از صفحه اینستاگرام همسر آقای مهرجویی نشان می‌هد او ۹ بهمن ماه سال ۱۴۰۱ موضوع تهدید خود و خانواده‌اش را با پلیس در میان گذاشته است.
وحیده محمدی‌فر، همسر داریوش مهرجویی در آن تاریخ نوشته بود:
«شب حادثه حدود ساعت ۸ در حالی که خانه در آرامش کامل بود ناگهان متوجه سر و صدای سگ‌مان در حیاط خانه شدم. سریع در ورودی آشپزخانه را قفل کردم. تا اینکه متوجه شدم مقابل در ورودی ساختمان یک نفر با چاقو به شیشه‌های مات پنجره چسبیده است. هرچه از او خواستم خودش را معرفی کند هیچی نگفت. موبایلم نزدیکم نبود، ولی سعی کردم سرعت عمل داشته باشم. با صدای بلند گفتم؛ الان به ۱۱۰ زنگ می‌زنم. او هم در پاسخ به این حرف من گفت خب زنگ بزن. ترسیده بودم تا گفتم الو ۱۱۰ سارق فرار کرد. وقتی او در جواب به من گفت خب زنگ بزن، متوجه شدم؛ لهجه ایرانی ندارد. بعد از فرار سارق با نگهبانی شهرک تماس گرفتم. آنها هم سریع خودشان را به حیاط خانه ما رساندند و شروع به گشتن حیاط و کوچه‌های اطراف کردند، اما کسی را ندیدند. البته مدتی پیش هم یکسری وسایل از جمله سنتور مربوط به فیلم سنتوری را از خانه ما سرقت کردند که در حال حاضر وکیل همسرم پیگیر کارهای قانونی این موضوع است.»
قتل داریوش مهرجویی و همسرش ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر «امنیت در کشور» را دوباره زیر سئوال برده است.
اقتصادنیوز در این رابطه نوشته است: بر اساس آخرین گزارش‌های مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۰ آمار سارقان دستگیر شده به «۴۴۵ هزار نفر» رسیده که حدود ۴۹ درصد تعداد کل سرقت‌ها بوده است. طبق آمارهای همین مرکز در فاصله سال‌های ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۰ آمار سرقت‌های ثبت‌شده «رشدی ۱/۷ درصدی» داشته، اما میزان واکنش پلیس در بازداشت سارقان به این نسبت افزایش پیدا نکرده است. این در حالی است که در سال ۱۳۹۱ حدود ۳۰۷ هزار سارق توسط نیروی انتظامی دستگیر شدند. این مقدار «معادل ۵۶ درصد آمار کل سرقت‌هاست.»
این رسانه در ادامه می‌نویسد: اگر فرض کنیم در هر سرقت دو سارق مشارکت داشته باشند، می‌توان گفت نرخ موفقیت نیروی انتظامی در دستگیری سارقان «یک سارق به ازای هر ۴ سرقت» رسیده است. به گفته برخی جامعه‌شناسان و آسیب‌شناسان؛ «تشدید بحران‌های اقتصادی به‌همراه افزایش نارضایتی‌های اجتماعی و سیاسی» یکی از عوامل اصلی افزایش آمار آسیب‌های اجتماعی از جمله سرقت است.
وحیده محمدی‌فر فیلم‌نامه‌نویس، طراح لباس و دستیار کارگردان و متولد ۱۹ بهمن ۱۳۴۷ بود.
آخرین فیلم آقای مهرجویی، «لامینور» نام داشت که پس از تولید در سال ۱۳۹۸، اجازه اکران پیدا نکرد و با وجود دریافت مجوز نمایش از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی، قبل از اکران، توقیف شد.
داریوش مهرجویی اسفند ۱۴۰۰ در اعتراض به توقیف این فیلم، در ویدیویی ضبط‌شده گفت که به‌همراه دستیارانش در وزارت ارشاد تحصن خواهد کرد و دیگر نمی‌تواند توقیف فیلم‌هایش را تحمل کند و اینبار می‌خواهد بجنگد. این کارگردان سرشناس سینمای ایران به هنگام مرگ، ۸۴ سال داشت.

ممنوع‌الکار شدن تنی چند از بازیگران سینما
خبرگزاری دولتی ایرنا، ۰۳ آبان ۱۴۰۲، نوشت: لیست بازیگرانی که به خاطر حجاب ممنوع الکار شده‌اند توسط اداره نظارت سازمان سینمایی رسما اعلام شد.



سرانجام بعد از مصاحبه‌های پراکنده و ضد و نقیض ماه‌های گذشته مقامات سازمان سینمایی مدیر اداره نظارت این سازمان دیروز رسما از ممنوع‌الکاری بازیگران زن کشف حجاب کرده خبر داد و اعلام کرد این بازیگران دیگر در فیلم تازه‌ای بازی نخواهند کرد.
حبیب ایل بیگی به ایرنا گفت: «آن‌ها به دلیل محدودیتی که برایشان وجود دارد نمی توانند در فیلم‌های سینمایی بازی .کنند آثار قبلی شان به تدریج منتشر میشود که مالکان فیلم‌ها متضرر نشوند چون سرمایه زیادی خرج شده است. ولی از این به بعد نمی‌توانند در فیلم جدیدی بازی کنند.»
به این ترتیب فهرستی شامل چندین بازیگر زن مطرح سینمای ایران ممنوع‌الکار خواهند شد بازیگرانی چون باران کوثری، ویشکا آسایش ترانه علیدوستی، کتایون ریاحی، پانته آ بهرام، هنگامه قاضیانی، پگاه آهنگرانی، مریم بوبانی، گلاب آدینه، فاطمه معتمد آریا، شقایق دهقان و افسانه بایگان ... در این فهرست قرار دارند که از این جمع افسانه بایگان و هنگامه قاضیانی از بازیگری خداحافظی کرده اند و پگاه آهنگرانی و ویشکا آسایش هم خارج از ایران هستند.

نویسندگان، خوانندگان، آهنگ‌سازان، بازیگران، عکاس‌ها و نقاش‌‌های زندانی در ایران
چندی پیش انجمن قلم‌(پن) آمریکا طی انتشار گزارش سالیانه خود از ایران، به‌عنوان بزرگ‌ترین زندان نویسندگان زن با ۱۶ زندانی نام برد. در این گزارش آمده است ایران دومین زندان بزرگ برای نویسندگان است و با زندانی کردن ۵۷ نویسنده در سالی که گذشت، رتبه دوم فهرست بزرگترین زندان برای نویسندگان جهان را به خود اختصاص داده است.
به گزارش انجمن قلم آمریکا تعداد زندانیان نویسنده در چین حدود ۹۰ نفر است. این درحالی است که جمعیت چین بیش از ۱۵ برابر ایران است.
بر اساس این گزارش ۴۲ نویسنده زن در جهان پشت میله‌های زندان هستند که از این تعداد، ۱۶ نفرشان نویسندگان زن ایرانی در زندان‌های ایران هستند. این تعداد در چین ۱۱ نفر است. رتبه سوم با ۲۰ نویسنده زندانی متعلق به عربستان سعودی است و رتبه‌های بعدی به کشورهای بلاروس، میانمار و ویتنام هر کدام با ۱۶ نویسنده زندانی، تعلق دارد.
اما در زندان‌های ایران، نه تنها نویسندگان و شاعران محبوس نیستند، بلکه هنرمندان دیگری از رشته‌های عکاسی، موسیقی، نقاشی و سینما و تئاتر نیز زندانی هستند.
با پیوستن هنرمندان بسیاری به جمع معترضین در جریان اعتراض‌های اخیر، روند بازداشت و صدور احکام سنگین زندان به برخی از آنان شدت گرفته است. از چهره‌های معروف و مطرح تا هنرمندان کم‌تر شناخته شده در این لیست قرار دارند.
برخی از آنان به فاصله کوتاهی از زندان آزاد شدند، همانند مانند ترانه علیدوستی، بازیگر مطرح سینمای ایران و شروین حاجی‌پور، خالق ترانه جهانی شده «برای» و برنده جایزه گرمی. برخی از آنان نیز بعد از سپری کردن دوران طولانی‌تر، سرانجام آزاد شدند، مانند آتفه چهارمحالیان و آیدا عمیدی دو شاعر مطرح زن.
اما برخی از هنرمندان بعد از گذشت ماه‌ها نه تنها در زندان به سر می‌برند بلکه خطر اعدام برخی از آن‌ها را تهدید می‌کند، مانند توماج صالحی و سامان یاسین دو رپری که در اعتراضات اخیر، ترانه‌هایی علیه نظام جمهوری اسلامی خواندند.
اگرچه گفته می‌شود ده‌ها هنرمند زندانی هستند، اما آمار دقیقی از تعداد و نام آن‌ها در دسترس نیست. بررسی‌های بی‌بی‌سی فارسی نشان می‌دهد که تا زمان نگارش این مطلب، دست‌کم ۱۴ تن از هنرمندانی که گزارش دستگیری‌شان منتشر شده، هنوز در زندان هستند.

حسین محمدی، بازیگر و کارگردان تئاتر
حسین محمدی که تنها ۲۶ سال سن دارد، در مراسم چهلم حدیث نجفی از جان‌باختگان اعتراضات اخیر، در آبان ۱۴۰۱، بازداشت شده و در پرونده مرگ یک بسیجی و در دادگاه اولیه به اعدام محکوم شد. اما حکم او نقض شده و به ده سال زندان محکوم شد.
او که در حال حاضر دوران محکومیت خود را می‌گذارند، جوایزی را به عنوان بازیگر تئاتر نصیب خود کرده است. از جمله جایزه‌ بهترین بازیگر مرد را به‌خاطر بازی در نمایش «چهل لُم» در جشنواره دانشگاهی خلاق در سال ۹۸ و جایزه‌ رتبه‌ برتر بخش دگرگونه‌های اجرایی در همین جشنواره برای بازی در نمایش «هفت تا نه و نیم.»

سامان یاسین ترانه سرا و خواننده سبک رپ
سامان صیدی با نام هنری سامان یاسین، اهل کرمانشاه و ساکن تهران، به‌دلیل خوانندن ترانه‌های رپ اعتراضی‌اش به شرایط نامطلوب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران معروف شد. او به اتهام حضور، همراهی و حمایت از اعتراضات چند ماهه اخیر در مهرماه ۱۴۰۱ در منزلش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
از اتهامات او شرکت در تجمعات اعتراضی، خواندن ترانه‌هایی در حمایت از این اعتراضات، اقدام علیه امنیت ملی و محاربه اعلام و به اعدام محکوم شده است.
خانواده آقای یاسین می‌گویند که او در زندان تحت فشار و شکنجه است، در زندان اقدام به خودکشی کرده و حق ملاقات با خانواده خود را ندارد.
سامان یاسین که تنها ۲۴ سال سن دارد، یارسان و پیرو دین یاری است. از ترانه‌های مشهور او می‌توان به ترانه «حاجی» اشاره کرد.

توماج صالحی، ترانه‌سرا، خواننده رپ و موزیسین
توماج صالحی که در حال حاضر از مطرح‌ترین چهره‌های موسیقی رپ فارسی در ایران است، به علت خواندن ترانه‌های صریح و بی‌پروای اعتراضی‌اش نسبت به شرایط اجتماعی و اقتصادی، فساد سیاست‌مداران در ایران و نبود آزادی و عدالت، ابتدا در شهریور ۱۴۰۰ بازداشت و بعد از مدتی آزاد شد.
بعد از آغاز جنبش اعتراضی اخیر در شهریور ۱۴۰۱، او را به علت خواندن ترانه‌هایی در حمایت از این اعتراضات و ضبط ویدئوهایی که مردم را به حضور در اعتراضات خیابانی تشویق می‌کرد، در مخفی‌گاه خود در استان چهارمحال بختیاری بازداشت کردند.
از آن زمان یعنی آبان ۱۴۰۱، تا کنون، توماج در زندان اوین زندانی است.
آقای صالحی که زاده گردبیشه در استان چهارمحال و بختیاری است، ۳۲ سال سن دارد و موسیقی را با آموختن تنبک در ۷ سالگی آغاز کرده است.
او در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کرده و خواندن ترانه‌های سبک رپ را از سال ۱۳۹۵ به‌صورت جدی آغاز کرده است. از آثار مشهور توماج می‌توان به ترانه‌های «ندیدی»، «سوراخ موش»، «فال»، «ترکمانچای»، «سیرتا پیاز» و «طناب دار» اشاره کرد.
او در دادگاه انقلاب با اتهام‌هایی چون تشکیل گروه غیرقانونی، فعالیت تبلیغی برعلیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی و همچنین محاربه روبرو شده است؛ اتهاماتی که نگرانی‌ها را نسبت به اجرای حکم اعدام را افزایش داده است.
خانواده توماج می‌گویند او در این ۸ ماه تحت فشار و شکنجه است و بر اثر ضربات باتوم به سرش، احتمال نابینایی او وجود دارد.
تا کنون ده‌ها هنرمند، فعال مدنی نویسنده و فعال رسانه‌ای و همچنین چهره‌های شاخص داخلی و خارجی بسیاری از توماج صالحی حمایت کرده و خواستار آزادی او شده‌اند.

بهراد علی کناری، خواننده رپ
این خواننده رپ اهوازی، در مراسم چهلم حدیث نجفی در کرج دستگیر شده و در پرونده مرگ روح‌الله عجمیان، بسیجی کشته شده در درگیری‌های آن زمان به فساد فی‌الارض محکوم شده و در دادگاه اولیه به ۲۵ سال زندان در تبعید محکوم شده است.
این خواننده ۲۹ ساله، برای خواندن ترانه «آقای رئیس جمهور» شناخته شده است.

مهدی آذین، کاریکاتوریست
مهدی آذین کاریکاتوریست اهل کرمانشاه اما ساکن تهران، در دی ماه ۱۴۰۱، در تجمع اعتراضی مقابل زندان رجایی شهر کرج برای جلوگیری از اعدام محمد بروغنی و محمد قبادلو، بازداشت و در کرج زندانی است.

عیسی چولاندیم، نقاش، مجسمه ساز و گرافی‌ست
این هنرمند اهل رشت در دی ماه ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی سپاه رشت به دلیل حمایت از اعتراضات اخیر بازداشت شده و تا کنون در زندان به سر می‌برد. او تالیف و ترجمه چند کتاب در زمینه‌های هنری را در کارنامه خود دارد و در دانشگاه نیز تدریس می‌کرده است.
آقای چولاندیم همچنین با طراحی چهره کشته شدگان اعتراضات اخیر با استفاده از تکنیک گلدوزی و دوخت روی پارچه، همراه معترضین جنبش زن، زندگی، آزادی بوده است.

مسیح کمالی، بازیگر تئاتر
کمالی در آبان ماه ۱۴۰۱ بازداشت شده و تا کنون در زندان تهران بزرگ نگه‌داری می‌شود. او در اجرای پرفورمنس «جابه‌جایی تئاتر شهر» به اجرای نقش پرداخته است.

سارا متقی، شاعر و کتاب‌فروش
خانم متقی در اسفند ماه ۱۴۰۱ توسط بازپرسی دادسرای رشت بازداشت و به زندان لاکان رشت منتقل شده است.
این شاعر ۲۶ ساله اهل رشت با اتهام‌هایی چون توهین به مقدسات، انتشار فراخوان جهت تجمع غیرقانونی و تجمع برای مزار هوشنگ ابتهاج رو‌به‌روست.

فاطمه قریب، نقاش
این هنرمند نقاش جوان اهل نوشهر است و به علت فعالیت در شبکه‌های اجتماعی و حمایت از اعتراضات اخیر توسط اطلاعات سپاه نوشهر بازداشت شده و تا کنون در زندان به سرمی‌برد.

علی جهانیان، شاعر و فعال سیاسی
جهانیان که اهل نهاوند است، در اردیبشهت ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی در همدان بازداشت شده است. علت بازداشت او، انتشار ویدئوهایی در انتقاد از علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی و سیاست‌های نظام در صفحات مجازی بوده است.

سجاد شهرابی، گوینده رادیو
سجادی گوینده رادیو و مجری برنامه «توپ» در رادیو جوان در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، توسط مامورین امنیتی بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شده است. او برادر شیما شهرابی، از روزنامه‌نگاران خارج از کشور و از سردبیران ایران‌وایر است. خانم شهرابی می‌گوید که با هدف فشار بر او، برادرش در ایران دستگیر شده است.

یاسر اسکندری، خواننده و مدرس آواز ایرانی
این هنرمند اهل بابل در فروردین ۱۴۰۱ برای دومین بار با ضرب و شتم بازداشت شده و به زندانی در این شهر منتقل شده است. دلیل بازداشت او اجرای آواز در مراسم بزرگ‌داشت جان‌باختگان اعتراضات اخیر و حمایت از خانواده آنان عنوان شده است.
حضور نام این هنرمندان که هم‌چنان زندانی هستند، در فهرست سازمان‌های معتبر حقوق بشری در حالی است که نام‌های دیگری در لیست این گروه‌های فعال حقوق بشری دیده می‌شوند که به‌نام هنرمند در فهرست حضور دارند اما منبعی در مورد نوع فعالیت هنری آن‌ها و همین‌طور چگونگی بازداشت و یا اتهامات آن‌ها وجود ندارد.
برخی از آن‌ها جزو هنرمندان گمنامی هستند که خبری از چرایی بازداشت‌شان و اینکه هنوز در بازداشت هستند و یا آزاد شده‌اند، در جایی منتشر نشده است.
هم‌چنین نام ۱۶ زن نویسنده‌ای که انجمن قلم آمریکا از زندانی بودن آن‌ها خبر داده است، معلوم نیست.
به‌نظر می‌رسد کسانی چون نرگس محمدی فعال مدنی و سیاسی و سپیده قلیان فعال کارگری و سیاسی، به دلیل نوشتن کتاب‌هایی در مورد زندان و زندانیان، در این لیست قرار گرفته‌اند.
نگرانی از امنیت جان زندانیان سیاسی، مخصوصا هنرمندان از جایی شدت گرفت که بکتاش آبتین، شاعر، مستند ساز و عضو کانون نویسندگان ایران، در طول مدتی که دوران حبس خود را در زندان می‌گذراند مبتلا به بیماری کرونا شد و به علت عدم رسیدگی پزشکی به موقع، جان خود را از دست داد؛ جان باختن که خیلی‌ها آن را قتل عمدی اقای بکتاش توصیف کردند و موج بزرگی از اعتراض و ابراز انزجار را در میان دوستان، هواداران و کاربران شبکه‌های اجتماعی برانگیخت.‌(منابع: سایت‌های آیواک، کمیته پیگیری ایران، هرانا، سازمان عفو بین‌الملل، بی‌بی‌سی فارسی و مرکز اسناد حقوق بشر ایران)

سال تحصیلی جدید
سال تحصیلی جدید در ایران در حالی آغاز شده است که گزارش‌ها از اخراج استادان،‌ بازداشت دانشجویان، تعلیق و فشارهای امنیتی بر دانشجویان و استادان، کارشکنی در واگذاری خوابگاه به دانشجویان و لغو مجوز فعالیت‌ شماری از تشکل‌های دانشجویی در شهرهای مختلف ایران حکایت دارد.
کانال تلگرامی دانشجویان متحد که گزارش‌های حوزه دانشگاهی در ایران را بازتاب می‌دهد، در چند گزارش، از کارشکنی در تحویل خوابگاه به شماری از دانشجویان در تعدادی از دانشگاه‌های ایران از جمله دانشگاه الزهرا در تهران، هم‌زمان با آغاز سال تحصیلی جدید خبر داده است.
بر أساس اعلام کانال تلگرامی شوراهای صنفی دانشجویان کشور، «تبعید و انتقال اجباری»، صدور احکام پرشمار «تعلیق از تحصیل» و «اخراج» برای دانشجویان معترض، «لغو مجوز و منع فعالیت شماری از تشکل‌های دانشجویی» و موج اخراج ده‌ها استاد و اعضای هیات علمی از جمله اقدامات دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی و مدیران دانشگاه‌ها علیه اعتراضات دانشگاهیان، در هفته‌های اخیر بوده است.
برخی از منابع خبری دانشگاهی،‌ همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید در ایران، از تعلیق چند تن دیگر از استادان دانشگاه خبر داده‌اند.
از جمله، بر اساس گزارش منابع خبری دانشگاهی، مصطفی آذرخشی، عضو هیات علمی دانشکده الهیات و ادیان و استادیار دانشگاه بهشتی در تهران توسط دانشگاه تعلیق شده و کلاس‌های ترم جدید وی حذف شده است.
بر اساس این گزارش‌ها،‌ تعلیق مصطفی آذرخشی، در پی امضاء بیانیه‌ای در کنار حدود یک‌صد تن دیگر از استادان دانشگاه بهشتی به منظور درخواست آزادی دانشجویان معترض در اعتراضات سال ۱۴۰۱ رخ داده است.

ادامه دارد